-
مثل فضانوردی که یک تخته اش کم است
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 17:41
و یک شب تمام آسمان را قدم می زنم مثل فضا نوردی که یک تخته اش کم است. از اول هم می دانستی که یک تخته ام کم است. سر همین همیشه شرط ها را می بردی. برگرد و پشت سرت را نگاه کن. ببین تمام کهکشان را تخته گاز آمده ای تا رسیده ای به اینجا و حالا مات و مبهوت مانده ای و نمی دانی اینجا کجای عالم است. تو نمی دانی که فرقی ندارد که...
-
می روی
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 10:02
//به سبک مولانا ای دل شوریده ام، باز کجا می روی همچو گدایان مست، بی سر و پا می روی در طلب دیدن پرتو خورشید عشق بال زنان همره مرغ هوا می روی شد که بدانی کجا، وز چه طرف می روی؟ شد که بدانی دلا، آخ، چرا می روی؟ در پی ات ای دل ببین، تا همه جا سر زدم تا که رسم تا تو، من، از همه جا می روی بندی زنجیر غم، مانده دل خود پرست...
-
سلام خداحافظ
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1392 15:40
سلام خداحافظ چیز تازه اگر یافتید به این دو اضافه کنید مرحوم حسین پناهی
-
این بچه بی تقصیر است
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 02:32
این بچه بی تقصیر است چون متعلق است به نسل توله سگ ها! پدرش همسایه مان بود فست فودش کله پاچه بود و نهارش را با ضعیفه ی سومش کوفت می کرد عادت داشت آروغش را قبل از ورود به رخت خواب بزند چون شنیده بود در قیلوله بعدازظهر آروغ زدن کراهت دارد کل مطالعات اش خلاصه می شد به اعمال شب زفاف حلیه المتقین و امیرارسلان نامدار و فکر...
-
ماجرای دین ما (1)
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 20:03
زیاد پیچیده نیست. دین مبینی می آید که تمام آداب و مناسک عده ای بت پرست را خرافه و چرت و پرت می داند. این دین آنقدر مدرن و جلو تر از زمان است که اکثر پیروانش هم جز صورتی چیزی از آن درک نمی کنند اما همین جاری شدنش در زندگی مردم موجب ترقی می شود. تا قومی بیابانگرد را مسلط کند بر تمام امپراطوری های زمان خود. این تسلط...
-
با عشق چه باید کرد؟
جمعه 29 دیماه سال 1391 00:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA به سبک مولانا/ از جان چو خروشیدم، با عشق چه باید کرد چون چشمه چو جوشیدم، با عشق چه باید کرد چون باده ی من پر شد، زندان دلم حر شد زان باده چو نوشیدم، با عشق چه باید کرد؟ آیینه ی تاریکم، در عشق منور شد اینک که چو جمشیدم، با عشق چه باید کرد؟ پیراهن ننگ آلود، آتش زدم و شد دود این...
-
بند
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 18:24
بند بگسل باش آزاد ای پسر همین!
-
تلفیق
سهشنبه 26 دیماه سال 1391 20:19
تلفیق می کنی. راه را با ام پی تری پلیر، شام را با سریال، عشق را با وسوسه، خواب را با دیازپام و با اعجاب نگاه می کنی به من، که نه این را فهمیده ای نه آنرا! فرانکی می دانی کجای جاده را اشتباه پیچیدی؟ آنجا که تابلو زده بود غربت هزار کیلومتر! و تو نمی دانستی که غربت هر کس با دیگری فرق می کند. به پلور که می رسی،اگر هوا صاف...
-
بعد سرت رو بزن به دیوار تا دلت وا شه
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 23:25
- می خوای کلت رو بکوبی به دیوار - که چی بشه - که دلت وا شه - کله رو بکوبی به دیوار دل وا می شه؟ - چه جورم - چه جوری؟ - چه جوری نداره، آ اینجوری (کله اش را به دیوار می کوبد) بذار بشکنه این مایه ننگ بشری، این علت فساد بنی آدم - تو دیوونه ای - خوب شاید. اما نه به اندازه گنجشکا رو تیر چراغ برق! چای می خوری - نه باید برم،...
-
دهخدا
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 12:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA پاسخ استاد علی اکبر دهخدا به دعوت رییس اداره اطلاعات سفارت آمریکا برای مصاحبه با رادیو صدای آمریکا 19 دیماه 1332 خیابان ایرانشهر، فیشرآباد، تهران آقای محترم- صدای آمریکا در نظر دارد برنامه ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ایرانی، در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک پخش...
-
دو خبر
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 20:48
1 در پی آتش سوزی مرگبار در مدرسه "شین آباد" پبرانشهر بر اثر آتش گرفتن یک بخاری نفتی ، رئیس سازمان تجهیز و نوسازی مدارس گفت: هم اکنون 30 درصد کلاسها از بخاری نفتی کاربراتوردار استفاده می کنند. سال 89 براساس برآوردی که به عمل آمد، برای تامین اعتبار تبدیل سیستم گرمایش این کلاس ها به سیستم حرارتی مرکزی اعتبار...
-
سینمایی که کثیف است
شنبه 11 آذرماه سال 1391 02:14
وقتی فیلم U-TURN اولیور استون را دیدم حظ کردم از اینکه تا چه حد می شود کثیفی یک جامعه را به طور مثال زدنی و تمیزی نشان داد. همه ی آدم ها بد هستند و تو (بینده) با هیچ کدام از بدهای داستان همزاد پنداری نمی کنی. از اول تا انجام فقط دوست داری نابودی این بدهای ناجور را تماشا کنی و البته این طور هم می شود. روال فوق العاده...
-
در پای عهد و وفایی که محکم است
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 17:14
ای دل نمی شکنی از صلای این سری که رمز بیانش محرم است؟ رفتند یاوران خدا در مسیر بلا ای دل برای تو، این راه، مبهم است! باور نداری از سر جان می شود گذشت جایی که در معامله نقدینه ات کم است! این جا شهید، شاهد شور است و روشنی سهم تو زجه و زنجیر و ماتم است فرزند و خان و مان، همه را می شود گذاشت در پای عهد و وفایی که محکم است...
-
کابوی
یکشنبه 28 آبانماه سال 1391 23:33
تو، کابوی تنها به عشق گنج در سرزمین مادری ام شخم می زنی تن های این همه زیتون سبز را نامرد، از ته و از ریشه می کنی تو، کابوی خودخواه با دولول مستی و رو به همه تیر می زنی می ترسم از تن خونین کودکی که نابگه، تو به خاکش می افکنی تو، کابوی سرمست از غرور با آن کلاه و تفنگت چه سرخوشی از روی ناخوشی و خوشی و گروکشی یک یک...
-
فرقه
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 23:41
به نام خداوند بخشنده مهربان به درگاه خدا باز آیید و خداترس باشید و نماز به پا دارید و هرگز از فرقه مشرکان نباشید. از آن فرقه که دین خود را پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند و هر گروه به آنچه در دست داشت مغرور بودند قرآن کریم/روم/31-32
-
سلام بر محمد
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1391 21:05
همانا خداوند و ملائکه اش بر پیامبر (حضرت محمد) درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آوردید بر او بهترین سلام ها را بفرستید
-
سینمای رئال؟
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 16:43
وقتی چند سال پیش (اواخر سال 86) سوار اتوبوس رشت-اصفهان بودم، اتوبوس فیلمی را پخش کرد که فکر می کنم، آغازگر نوعی سینما در ایران بود که نام هم دارد و نامش را گذاشته اند سینمای واقع گرا یا به قول فرنگی ها سینمای رئالیسم. این فیلم اصغر فرهادی درباره زنی (هدیه تهرانی) است که به شوهرش مشکوک است و رفتاری دیوانه وار بروز می...
-
سینمایی که باید درش را گل گرفت؟
دوشنبه 23 مردادماه سال 1391 16:52
اصولاً وقتی می گویند در چیزی را باید گل گرفت، ساختمانی را تصور می کنم که از هر طرف نگاهش کنی بی مصرف است. و وقتی به دیوارش ضربه می زنی مانند طبلی توخالی تق تق صدا می کند. امروز خبری را خواندم که در آن با افتخار آمده است، بودجه سینمای ایران، امسال نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. اما درج چند نکته در اینجا قابل اهمیت...
-
شب قدر
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 22:28
شبی است که قدرش را باید داشت. شبی است که سراسرش را حضوری فرا گرفته است که خداوند به آن روح می گوید. شبی که می گوید بیش از هزار ماه خیر و نیکی در آن وجود دارد. شبی که قرآن در آن شب نازل شد. زمان مثل یک جوی آب روان نیست. زمان تکراری از تپ های سازمان یافته نیست. زمان تصوری است که مغز ما در ادراک هستی دارد و احتمالاً همه...
-
سلطه بی همه چیزها
یکشنبه 15 مردادماه سال 1391 01:11
دنیای عجیبی است. یک بلیط فینال دوی 100 متر را می فروشند 1000 یورو و یک میلیون نفر در صف خرید می روند و یک سرباز پول بلیطش را برای رفتن به مرخصی ندارد. . . .
-
قبلا
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 15:00
قبلا تر ها وقتی که بچه بودیم و حالیمان نبود انگار دنیا بهتر بود. نمی دانم چون حالیمان نبود دنیا بهتر بود یا چون قبلا تر بود. مثلا یادم هست که اگر کسی سوار ماشین خفن می شد همه نمی گفتند ای ول دمش گرم. بلکه اکثریت رنج کشیده می گفتند که این بی همه چیز دزد دستش در جیب بیت المال است و قس علی هذه... اما حالا که در خیابان...
-
تا آخر درس شهید
جمعه 23 دیماه سال 1390 00:53
باز باران با ترانه می زند عشق، آهنگ شبانه می زند دیو اما کر، در این تفسیرهاست باز هم نامردمانه می زند این حکایت، آب، بابای تو است قصه ی دارا و سارای تو است ماجرای مرد و باران است و اسب شرحی از تصمیم کبری تو است جان پاک ات چون که می رفت از زمین پیکرت می سوخت در خاک اینچنین پای مشق ناتمامت خورد مُهر مُهر آبی هزاران...
-
سفره خالی
جمعه 16 دیماه سال 1390 14:19
این شعر از من نیست و نمی دانم چه کسی آن را سروده ولی آنقدر هست که در کنج نوشته های وبلاگی ام یادداشتش کنم: یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد داد می زد: کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم کاسه و ظرف سفالی می خرم گر نداری کوزه خالی می خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت بر سر زد و بغضش شکست...
-
معجزه خون
جمعه 11 آذرماه سال 1390 11:01
و حالا با تمام وجود ایستاده ای و آتشی در چشمانت شعله می کشد که موسی را در طور پا برهنه کرد. ایستاده ای و صدایی در پی زمینه ی ذهنت زمزمه می کند - بیابان موعود اینجاست. بیابان موعود بشر اینجاست. اینجاست که نوح کشتی نجاتش را فرو آورد. اینجاست که ابراهیم کارد بر گلوی اسماعیل نهاد. اینجاست که موسی عصایش را بر زمین انداخت....
-
بارش عشق
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 22:37
به صحرا شدم، عشق باریده بود و پا آنچنان که در گل فرو می رود به عشق فرو می رفت بایزد بسطامی
-
مهمانپذیر شک
شنبه 28 آبانماه سال 1390 20:54
آخ حیف از ما که در پیش خدا کوچک شدیم موقع وصل و رجا، یکباره بیجا دک شدیم جان پاکان چون عقاب از جسم خاکی پرکشید ما در این مرداب تن، چون گله ای اردک شدیم با موبایلی که پر از عکس و کلیپ تازه بود از تجلی رخش در جام شب منفک شدیم آخ حیف از ما که در قصه به جای نقش شاه عاشق نقش غلام و شکلک دلقک شدیم آتش سینا و کوه طور موسی...
-
دعا
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 20:19
خدایا کمکم کن تا آدم شوم پیش از آن که در حیوانی بمیرم خدا مرا به سمت خودت بر پیش از آن که در سنگر شیطان موضع بگیرم خدایا آزادم کن که سخت در تقید این نفس وانفسا اسیرم
-
ناگهان اژدها
جمعه 6 آبانماه سال 1390 01:43
خوشا به سعادت ساحرانی که حریفشان موسی بود و سرانجام سجده کردند در مقابل عظمت خداوند، بدون رخصت فرعون! ببین چطور ما را به جان خودمان انداخته اند، تا این چوب ها و رسن هایمان را مثل کرم های کثیف هی برای هم تکان دهیم،و دائم سجده می کنیم برای فرعون نفس، بدون رخصت خدا! پشت در وادی طوی ایستاده ایم و کفش هایمان بوی عرق پا...
-
حتی عشق
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 18:59
غیر از حضور تو هیچ چیز این جهان بی کرانه را جدی نگرفتم حتی عشق را! حسین پناهی
-
اختلاس
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 23:52
چند وقتی پیش اندر کشوری واقع در پهنای دور خاوری اتفاق افتاد، نوعی اختلاس برده شد کلی وجوه و اسکناس یک نفر بالا کشید و سیر خورد پولها را بی شرف، نشمرده برد! شد میان خلق کشور هوی و های آی مردم دزد آمد، وای وای هر کسی نوعی حکایت می نمود از جدایی ها شکایت می نمود! از مقادیر کلفت اختلاس تا نفرهای دخیل ناشناس هیاتی برپا شد...