-
مبدا تاریخ
سهشنبه 4 آذرماه سال 1399 02:24
تقویم به چه دردم میخورد هجرتت مبدا تاریخ غمم شده است
-
من، سیناپس
سهشنبه 20 آبانماه سال 1399 02:21
و بعد فهمیدم، زمین یک نرون بود در مغز کهکشان و من یک سیناپس، در مدارعصبی آفرینش امیرحسین قادری
-
پلاسبوـ۱
دوشنبه 19 آبانماه سال 1399 21:08
بی شک زمان از هر چیز که در زمین شکل میگیرد نیرومندتر است. حال آنکه خود زمان چیز قابل بیانی نیست. اگر به گفته فیزیکدانان دو قرن اخیر معتقد باشیم، زمان یک جور بازی فریبنده است که با نخستین حرکت در جهان، آغاز شده است و با اخرین حرکت هم پایان می پذیرد. بی تردید در جهانی که حرکتی وجود ندارد، چیزی به نام «چه وقت» وجود...
-
چه کردی؟
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1399 04:54
به طواف کعبه رفتم به درون رهم ندادند که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی . . . عراقی
-
بجز دلیل؟
شنبه 9 آذرماه سال 1398 19:39
وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُتَحَیِّرَ اِلا الدَّلیلُ و چه چیزی بجز دلیل میتواند بر متحیر رحم کند؟ از مناجات امام علی
-
آنقدر خوابم برده است
جمعه 21 تیرماه سال 1398 07:21
و دیگر چیزی شبیه سابق نیست نه من که دیگر کمتر می نویسم و نه تو که دیگر به ندانستن آنچه نمی نویسم عادت کرده ایی همه چیز رو به کاهش است آنقدر که حتی تعداد نفس هایم در دقیقه کم شده است آنقدر که حتی یادم می رود گاهی باید نفس کشید و همه نفس هایی که نکشیده ام با یک آه عمیق جبران میشود تنها چیزی که زیاد میشود قدم هایم است...
-
عالم به تو بینیم و نبینیم تو را
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1398 18:57
ای دوست، به دوستی قرینیم تو را هر جا که قدم نهی زمینیم تو را در مذهب عاشقی روا نیست که ما: عالم به تو بینیم و نبینیم تو را فخرالدین عراقی
-
مرد
جمعه 30 شهریورماه سال 1397 04:31
و در تمام راه ها مردی می رود با چشمانی عمیق از رویت صاعقه ای بر کوه و زبانی گویاتر از تمام کلمات آنگونه که از مناظره ی طور آمده است مردی که نمی خندد ولی خنده هایش شبیه به ابراهیم ترین گلزارهای تاریخ قدیم است و می تواند با مسیر قدم هایش قوانین جدیدی در طبیعت وضع کند مردی که در مخاطرات موسی دیوارهای گلی شهرهای مردمان...
-
شعر سفید درخت
شنبه 10 شهریورماه سال 1397 03:03
آیا کسی هست که بتواند بگوید درخت دست ستایشگر زمین نیست؟ و باد برای نوازش عشای ربای برگ ها نازل نشده؟ دیشب کسی زیر گوشم زمزمه می کرد کسی شبیه برگ کسی شبیه باد و چیزی بود شبیه شعری با محتوای علمی که می گفت خورشید منشا نور نیست نور منشا همه چیز است و من خیره به انتهایی ترین نقطه های کهکشانی بودم که اسمش را یادم رفته است...
-
شعرها
چهارشنبه 31 مردادماه سال 1397 01:27
تمام شعرها قبلا گفته شده اند شاعرها فقط کلماتشان را جا به جا میکنند و دوباره با اهنگ نو می خوانند وگرنه باد و باران و آب و دریا همه شعرهایی هستند که بی شک خیلی وقت پیش گفته شدند زمانی که خلقت آغاز می شد امیرحسین قادری
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 مردادماه سال 1397 09:07
به وارفارین مقدس، که بی تو قلب جهان پر از تحمل دردی، شبیه لخته شده است تو رفته ای و شب و روز و ساعت و وقت چه سخت خورده بهم، چه بد شلخته شده است شاید اگر وارفارین اش را به موقع ... ولی نه. همان باید میشد که شد.
-
زندگی در لذت های بورژوازی
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1397 20:46
بدون تردید، فیلم جذابیت پنهان بورژوازی بونوئل را باید شاهکاری برای قرنی که گذشت دانست. فیلم روایت غریب مردمی است که در هر شرایطی دور هم جمع می شوند تا غذا بخورند. یک مجموعه 6 نفره که شامل دو زوج و یک زن و مرد مجرد می شود. زنان و مردانی که غرق در فرم ها هستند و در معانی کم رنگی زندگی را پیش می برند. مذهب، هنر، باورها و...
-
ساعت ها و آدم ها
یکشنبه 21 آبانماه سال 1396 20:05
خاطرم آمد که در کودکی به ساعت ها شک داشتم و گاهی برای اینکه آن ها را غافلگیر کنم، ناگهان به آن ها نگاه می کردم، بلکه ببینم که در غفلت من مشغول ِاستراحت هستند؛ و امروز می خوانم که در غفلت من آن ها اصلا نیستند!! در غفلت من آن ها اصلا وجود ندارند. اصلا وجود ندارند... هادی پاکزاد
-
سولاریس
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1396 10:16
نکتهٔ ماجرا ارزش هر کدام از رفتارها و اهمیت هر کدام از اعمال ماست، حتی پیش پا افتادهترین شان. هیچ عملی را نمیشود عوض کرد… غیرقابل برگشت بودن تجربه انسانی چیزی ست که به زندگی و اعمال ما معنا و تشخص میبخشد. تارکوفسکی درباره فیلم سولاریس
-
مهمونی کامی
جمعه 21 مهرماه سال 1396 16:32
دیشب یک فیلم عجیب دیدم. فیلمی به نام "مهمونی کامی". فیلم در سال 1392 ساخته شده است و پس از آنکه مجوز انتشار نگرفت، توسط کارگردان به شکل اینترنتی منتشر شد. ماجرای فیلم مربوط به سفر عده ای پسر و دختر متعلق به قشر مرفه است که از یک مهمانی در شمال کشور، عازم یک مهمانی در لواسان هستند. اگر چه فیلم در نگاه اول می...
-
حسین وارث آدم
جمعه 7 مهرماه سال 1396 21:52
بار سنگین وراثت آدم بر دوش، گردن بند زیبنده ی مرگ بر گردن، می رود تا در سرزمین نوح بمیرد. که وارث نوح است... . . صحنۀ پیکار امام حسین بین النهرین است. یعنی سرزمینی در میانۀ دو نهر دجله و فرات که عراق امروز است. در اینجاست که در کمال شگفتی شاهد شکل گرفتن هفت هزار سال تاریخیم – تاریخ حوادث بسیار بزرگی که فرهنگمان و...
-
مارلبرو
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1395 00:12
نمی دانم چرا هر وقت سیگار مارلبرو می بینم یادم می افتد که این سیگار نخست به عنوان یک سیگار زنانه معروف بود و مردها از کشیدنش ابا داشتند. اما با چاپ سه کابوی روی جلد مارلبرو، یک نسل بعد، این سیگار تبدیل شد به یک سیگار مردانه خشن و سرد.
-
میانگین جامعه
دوشنبه 3 آبانماه سال 1395 11:35
خیلی گذشت تا بفهمد میانگین جامعه یعنی جایی که پر از افراط و تفریط است. جایی که پر از لاقیدی و بی ایمانی است. داستان شیب تند/امیرحسین قادری
-
ای کوکب هدایت
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1395 09:59
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می بینم، و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانی ات بدبختم مکن، و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.خدایا قرار ده، بی نیازی را در ذاتم، و یقین را در دلم، و...
-
بندرم کن
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1395 19:37
بازآی و دوباره باورم کن من میوه ی نو، تو نوبرم کن خشک است دلم چو رود هامون باران منی، بیا ترم کن مهتاب ترین سپید آرام بازای و شبی منورم کن تکرار غمم، همیشه، هر روز در خنده بیا مکررم کن یک شهر نهفته زیر خاکم دریا دل من، تو بندرم کن من بی تو به صرف فعل ناله در عشق بیا و مصدرم کن تقدیرِ نبود و نیست، هستیم لطفی کن و پس...
-
سفر
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1395 04:57
خیال می کنم در آب های جهان قایقی است و من -مسافر قایق- هزار ها سال است سرود زنده دریانوردهای کهن را به گوش روزنه های فصول می خوانم و پیش می رانم مرا سفر به کجا می برد؟ کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند و بند کفش به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد؟ کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش و بی خیال نشستن و گوش دادن به صدای...
-
بیشمار
دوشنبه 15 شهریورماه سال 1395 00:23
یار ما اطوار دارد بی شمار همچنان او کار دارد، بیشمار بار هستی را به دوش ما گذاشت باز هم او بار دارد، بی شمار آشنایش همچو اغیارند و او عاشق از اغیار دارد بی شمار چشم او را شرح بیماری خوش است ای بسا بیمار دارد بی شمار بر حذر بودم من از پس کوچه اش بس که این دیوار دارد، بیشمار همچو حلاجیم و کافر خو شده! عشق رویش، دار دارد...
-
تا در کجا بر آییم، زین شعله چون سیاوش
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1395 15:13
چون قطره های شمعم، لبریز درد آتش می افتم و فرازند، این شعله های سرکش دیدی چگونه ما را، گم گشت راه مقصود؟ دیدی چگونه از عشق، جا ماند دود و آتش؟ چون صید در کمندت، چون تیر در کمان ات آن موت، چنگ بهرام، آن چشم، دست آرش بازآی، حال ما را، تحویل کن بهارا زان عشق های جاوید، زان نغمه های دلکش ما را حقیقت عشق در آتشی فرو برد تا...
-
کیمیا
چهارشنبه 16 تیرماه سال 1395 01:41
آنان کسانی هستند که خداوند بدی های آنان را به خوبی تبدیل می کند./فرقان 70 کیمیا داری که تبدیلش کنی /مثنوی دفتر دوم
-
مستضعفین و جهنم
دوشنبه 7 تیرماه سال 1395 02:32
قطعا هنگام مرگ، از کسانی که زیر سلطه باقی ماندند و به خودشان ستم کردند، پرسیده میشود در زمین چگونه بودید؟ می گویند که ما در زمین جزو مستضعفین بودیم. به آنها گفته میشود آیا زمین خدا به اندازه کافی وسیع نبود که در آن مهاجرت کنید؟ پس جایگاه آنان دوزخ است و آن بسیار جایگاه بدی است/ نسا 97
-
سرریز می گردی
سهشنبه 25 خردادماه سال 1395 02:43
وقتی که تنها از خودت لبریز می گردی در نوبهارت ناگهان پاییز می گردی گرمای شیراز از دلت پر می کشد، آنگاه یک نیمه شب، در بهمن تبریز می گردی وقتی که از عشقت سکانس درد می سازی تدوین گر یک غربت یک ریز می گردی جایی که معشوقت، لبش هست و نمی بوسی تا روز حشر از فرقه ی پرهیز می گردی باید که بهتر باشی از من با خودت ای جان ورنه تو...
-
إِنَّ عِبَادِی
یکشنبه 16 خردادماه سال 1395 02:54
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا ﴿۶۵﴾
-
43 فرقان
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1395 22:06
آیا آن کس که امیال نفس خود را معبود خویش گرفته است می بینی؟ آیا می توانی ضامن او باشى؟ 43 فرقان
-
قرائت های معکوس
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1395 15:02
نمایش های مضحک، نمایش های عشق است و سیلی های مهلک، نوازش های عشق است تفنگی بر شقیقه و دستی روی ماشه سپس گوش ات به امرِ شمارش های عشق است پر از تشویش و شور است، پر از تردید و غوغا و می گویند این ها، تکانش های عشق است گهی یک سو تعلق، گهی یک سو معلق که می داند که درد از گرانش های عشق است؟ چو گوید حرف درمان، یقین دردی است...
-
صبح نزدیک
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1395 11:58
الیس الصبح بقریب؟/هود 81 آیا نه اینکه صبح نزدیک است؟