دیشب یک فیلم عجیب دیدم. فیلمی به نام "مهمونی کامی". فیلم در سال 1392 ساخته شده است و پس از آنکه مجوز انتشار نگرفت، توسط کارگردان به شکل اینترنتی منتشر شد. ماجرای فیلم مربوط به سفر عده ای پسر و دختر متعلق به قشر مرفه است که از یک مهمانی در شمال کشور، عازم یک مهمانی در لواسان هستند. اگر چه فیلم در نگاه اول می تواند شبیه به فیلم های جوان پسند زرد جلوه کند اما کمی که جلو می رود تفاوت های خود را بروز می دهد. اولین چیزی که جلب توجه می کند دکوپاز و صحنه بسیار قوی است. بیشتر داستان در دو اتومبیل سپری می شود و به نوعی با یک لوکیشن محدود مواجه هستیم، اما این مساله خسته کننده نمی شود. کمی که سپری می شود، حس می کنید که توجه به فرم گاهی بر توجه به مفهوم غلبه کرده است و شاید همین باعث شده است که عده ای فیلم را یک پوچ انگاری فرمالیستی بداند. اما نکته جالب اینجاست که فیلم با تمام زرق و برقش، پیام اصلی را فراموش نمی کند و تا ورود آخرین شخصیت تلاش می کند تا مخاطب را متوجه پیام مد نظر خود کند، هر چند که این پیام گاهی در لایه های زیر فرم فیلم ممکن است مخفی شود. در اکثر صحنه ها، انتخاب موسیقی متناسب با موقعیت است. انتخاب قطعه ی از گروه پلاسیبو در میانه های فیلم توانسته است رابطه ی معنای عمیقی با محتوا پیدا کند. جای از لیریک آهنگ صراحتا اعلام می شود:
Maybe we're victims of fate
Remember when we'd celebrate
We'd drink and get high until late
And now we're all alone
و شاید این چند خط شعر به جرات تمام داستان را روایت می کند.
بازی ها در حد معمول است و فراتر از توانایی بازیگران نمی روند. حتی گاهی به نظر می رسد شخصیت ها بیش از حدِ خودشان، معصوم، زود باور و ادا بازی میکنند. همین باعث می شود که گاهی به تیپ بودن این شخصیت ها شک کنیم. ولی بی تردید، تدوین موازی فیلم و رسیدن ماجرای دو ماشین در یک صحنه به یکدیگر، می تواند قوی ترین ویژگی فیلم باشد که با ظرافت خاصی ایجاد شده است. بر خلاف بیشتر فیلم های نسل جدید کارگردانان سینمای ایران، این فیلم کمتر شوآف ساختار شکنانه دارد. سعی می کند همه چیز را خطی، ساده و رئالیستی بیان کند و در واقع بدون کم و کاست به روایت یک برش از زندگی مردمی بپردازد که از یک مهمانی شبانه به مهمانی دیگری کوچ می کنند و شغلشان "بچه پولدار" است. روایت فیلم در نگاه اول می تواند بی سر و ته باشد ولی با توجه به ارجاعات درون متنی، مثل واکنش بازیگران به دو تصادف - سگ و انسان - لایه های زیرین خود را رمز گشایی می کند و نشان می دهد که نقدهای تند و گزنده ای را در خود پنهان کرده است. هر چند این نقد ها به هیچ وجه شکل شعارگونه و رادیکال ندارد. دیالوگ ها اگر چه گاهی عاری از منطق و سطحی ولی در مجموع در خور موقعیت و صحنه ها نوشته شده است. نویسنده توانسته است با تکیه بر قالب های زبانی، شخصیت ها را مرز بندی کند و کارگردانی توانسته است این محتوا را در فرم پیاده کند.
با دیدن فیلم اخیر احمدزاده یعنی "مادر قلب اتمی" به این نتیجه می رسم که کااش فیلم اول او یعنی همین "مهمونی کامی" با توقیف مواجه نشده بود، تا احمدزاده مجبور نمی شد در فیلم بعدیش زبان گنگ و نامفهوم استعاره را به شکل افراطی استفاده کند
بار سنگین وراثت آدم بر دوش، گردن بند زیبنده ی مرگ بر گردن، می رود تا در سرزمین نوح بمیرد. که وارث نوح است...
.
.
صحنۀ پیکار امام حسین بین النهرین است. یعنی سرزمینی در میانۀ دو نهر دجله و فرات که عراق امروز است. در اینجاست که در کمال شگفتی شاهد شکل گرفتن هفت هزار سال تاریخیم – تاریخ حوادث بسیار بزرگی که فرهنگمان و مذهبمان با آن پیوستگی مستقیم دارد – بزرگترین بعثت ها و بزرگترین جنایت ها، هر دو در همین سرزمین بین النهرین است که اتفاق می افتد. بعثت ابراهیم اینجاست، داستان نوح اینجاست. داستان دقیانوس و اصحاب کهف اینجاست. و بزرگترین جنایتکاران تاریخ نیز اینجایند. و بعد، بزرگترین فاجعۀ تاریخ – داستان کربلا – هم در اینجاست که وقوع می یابد. سرزمین بین النهرین – که هفت هزار سال سابقۀ تاریخی دارد – مظهر تمام زمین و تمام تاریخ گرفته شده است.
حسین وارث آدم/علی شریعتی