۱
تو تازه آمده ای با دو تا هندوانه زیر بقل و چهار بسته آجیل و تخمه
مثل همه ی باباهای خوب دنیا
و برای گلدان ها تازه خاک تازه خریده ای
و تمام شب های یلدای عمرت را همین طور بوده ای
تو حتی گربه ها را هم دوست داری
برایشان دست تکان می دهی و آجیل تعارفشان می کنی
چقدر خانمت به داشتن چنین شوهری خوشبخت است.
۲
گاوها را جا کرده ای در این سرمای شب های پاییزی
یادت هست باید از فردا بگویی شب های زمستانی
گاو ها ماغ می کشند و تو به ماغ گاوها احترام نمی گذاری
گاو که احترام نمی فهمد
بوی اسفند می آید و دود تازه سوخته ی چنار خشک
تو از لای کتت اناری را که درخت باغ چیده ای در می آوری
انار بزرگ است قد کله ی آلبرت انیشتین
راحت به تو و زنت می رسد.
۳
تو سردت است و مثل زلزله ی چند سال پیش می لرزی
عجب شب هایی دارد این کویر
تمام حمایت های بشری برای تو کم است
دلت از مرغ سحرهای تالار وزارت کشور گرفته است
و حوصله نداری
برنامه های تلویزیون هم برای کسانی خوب است که زندگی شان خوب است
چقدر کم کم دارد حالت از بزرگداشت به هم می خورد
و از خواننده های لوس آنجلسی که برایت تکنو خواندند
آخرین خرما خشک ته جیبت را قایم از خودت می خوری به یاد آن همه یلدا و آن همه آجیل
و سیب سرخی را از نایلون در می آوری و روی قبر زنت می گذاری
آنوقت قرآن کوچکت را که پر از معنا و خاطره است باز می کنی و یس میخوانی.
-۰-
نور از بالا از ماه بر تو و قبر زنت می ریزد
در روستایی دور چراغی خاموش می شود و گاوی ماغ می کشد
در تاریکی شهری گلدانی به خاک تازه اش می بالد و گربه ای آجیل دلخواهش در خواب می یابد.