-
رفتن
شنبه 14 آذرماه سال 1394 02:43
آهنگ دلم هوای رفتن دارد این غربت سایه، جای رفتن دارد من بنده آنم که سبک همچون برگ با باد همیشه پای رفتن دارد
-
گفتم ز کجایی تو؟
دوشنبه 2 آذرماه سال 1394 09:14
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه . . .
-
پرهیزکاران
شنبه 2 آبانماه سال 1394 17:16
پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائلند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهاى خود را وقف دانش بامنفعت نموده اند. آنان را در بلا و سختى و آسایش و راحت حالتى یکسان است، اگر خداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از...
-
بیگانه (آلبر کامو)
سهشنبه 14 مهرماه سال 1394 18:13
سارتر این کتاب را این طور توصیف می کند: "داستان از آن طرف مرز برای ما آمده است، از آنسوی دریا و برای ما از آفتاب و بهار بی سبزه آنجا سخن می راند." شاید منصف ترین ناقدان کامو این کتاب را به نوعی مانیفست پوچ گرایی در ادبیات پس از جنگ بدانند، اما به نظر من کتاب "بیگانه" حرف عمیق تری دارد. ماجرا حکایت...
-
هر آنکه جانب عهد و وفا ...
شنبه 14 شهریورماه سال 1394 01:12
وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ و هر کس به خاطر خدا پرهیز کند ، خداوند برای او راه خروج از سختی را قرار می دهد و او را از جایی که فکرش را هم نمی کرد روزی می دهد. من یتق الله یجعل له من امره یسرا و هر کس به خاطر خدا پرهیز کند، خدا برای او امر راحتی و آسایش را قرار...
-
خوابی هزار ساله
سهشنبه 6 مردادماه سال 1394 02:55
به خوابی هزار ساله نیازمندم تا فرسودگی گردن و ساقها را از یاد ببرم و عادت حمل درای کهنه این دل را از خاطر چشم ها و پاها پاک کنم ... مرحوم حسین پناهی
-
پروانه زرد
یکشنبه 4 مردادماه سال 1394 01:06
سال های سال است که به دنبال تو می دوم پروانه زرد! و تو از شاخه روز به شاخه شب می پری و همچنان ... مرحوم حسین پناهی
-
فرقان
جمعه 5 تیرماه سال 1394 02:33
همچون همینگوی با شیر و خط این اسلحه ناگهان بنگ! کجا می روی فرانکی در این محشر رسانه های بی رسالت؟ آیا آن را ندیدی که هوای خود را خداوند خود قرار داد؟ آیا تو می توانی نگاهدار او باشی؟ آیا گمان کرده ای اکثر اینان می شنوند و یا فکر می کنند؟ آری اینها مانند حیوانات چهارپا هستند بلکه از آنان نیز راه پست تری پیش گرفته اند....
-
منطق در آرایش غلیظ!
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1394 00:58
تازه امشب آرایش غلیظ را دیدم. کاری از حمید نعمت الله با نوشته ای از خودش و هادی مقدم دوست که به نظرم رنگ هادی در آن پررنگ تر از نعمت الله بود. فیلم با روایتی شهری آغاز می شود که آسیب های اصلی جامعه تهرانی را در بر می گیرد. اعتیاد، ارتباط مجازی، پول و ملغمه ای از امیال و شهوات! تا اینجای اثر انگار همه چیز تکراری است....
-
مرد درد من بودن
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1394 02:14
زخم هایی که می خورد بر روح، خاطره، حافظه و درد من بودن آخ آلزایمر مقدس عشق ببر از من تو گرد من بودن فکرهای عمیق بیماری و شب سرد و درد بیداری نیستم مرد این همه تردید نیستم، مرد درد من بودن تو بهاری، بهار بی پاییز قصه از ماجرای تو لبریز این طرف، قصه ای که تکراریست من و پاییز زرد من بودن تا فروپاشی ام دو خط باقیست این دو...
-
به سبک ساراماگو
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1394 00:24
یک روز صبح ادبیات گم شد. تمام سطور کتاب های بزرگ جهان به یکباره ناپدید شد. در تمام کتاب خانه های جهان این اتفاق به شکل یک اپیدمی رخ داد. ادبیات گم شد. اولین کسی که این موضوع را فهمید، الکساندر شوخولوف اوکراینی بود که برای تحقیقی پیرامون شکسپیر، در کتابخانه کوچکی در جتوب کیف، اتللو را ورق می زد. درست در صفحه 34جایی که...
-
شطح 1
دوشنبه 3 فروردینماه سال 1394 20:43
گفتم به شعر اندرآی گفت شعر را کجاست این چنین سوختن که ما د ر اوییم گفتم به سازی، به آهنگی گفت آنک صدای کوس مرگ و تشهد جماعت مشایعت، در آی اگر طالب مایی
-
زمان زمان زمان
شنبه 20 دیماه سال 1393 15:37
زمان چیست؟ تا کسی از من درباره زمان نپرسیده می دانم که چیست؛ اما همین که بخواهم توضیح دهم که چیست، نمی دانم. بارالها من در پیشگاه تو اعتراف می کنم که هنوز نمی دانم زمان چیست/ سنت اگوستین
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 آذرماه سال 1393 05:05
شخصی ترین نوشته های مرا باد می برد تا در مجله های فکاهی صبح و عصر رسوا کند مرا حالا نشانی من را بده به پیک سحر تا در شبانه ترین کافه های خراب، پیدا کند مرا
-
مثنوی رباعی
شنبه 18 مردادماه سال 1393 15:27
چه می شود اگر کمی، نظر کنی به آدمی که در هوای عشق تو، بریده دل از عالمی چرا نظر نمی کنی به حال و روز زار من چرا گذر نمی کنی به سیر روزگار من ...
-
تا کدام آتش ایمن
جمعه 17 مردادماه سال 1393 02:51
همچون پرندگانی که می آیند همچون پرندگانی که با بالهای کوچک می رقصند همچون پرندگانی که ناگاه می خوانند همچون پرندگانی که می روند آمدی، رقصیدی، خواندی، رفتی شعرهایت را به جای آنکه با آب طلا بنویسند با آب پیاز نوشتند تا راز، سر به مهر بماند تا ابد کجا، کدام آتش ایمن در کدام مکاشفه موسی پرده از راز برخواهد داشت یادم...
-
مرگ
سهشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1393 03:31
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه انجیر می خواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه حسین پناهی این کوزه گر دهر چنین جام لطیف می سازد و باز بر زمین می زندش خیام
-
لذت آهستگی
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 22:21
چرا لذت آهستگی از میان رفته است؟ آه! کجایند آن دورهگردهای قدیم، قهرمانهای تصنیفهای مردمی که از آسیابی تا آسیاب دیگر را به گردش طی میکردند و شب را در فضای باز سحر میکردند؟ آیا آنها هم همزمان با چمنزارها، دشتها و در یک کلام طبیعت ناپدید شدند؟ یک ضربالمثل چکی تن آسانی آنان را با استعارهای توصیف میکند:...
-
اتفاق
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 01:46
موسی که دارد می رود ناگهان و بی هوا می بیند شعله نوری از دور برایش دست تکان می دهد. می ایستد و احساس می کند که می تواند از این شعله خبری بگیرد. شاید اتفاقی ... و اتفاق با تصادف فرق دارد. برای اتفاق باید تمام دنیا دست در دست هم دهند و متفق شوند تا جریان ها و شارها و میدان های دنیا در مسیری قرار بگیرد که باید ... یعنی...
-
سپور نیست!
جمعه 2 اسفندماه سال 1392 13:32
یک شهر پر زباله و جایی سپور نیست راهی برای ما به افق های دور نیست در دستگاه این همه تق و تلوق شهر جایی برای گوشه دلکش، وَ شور نیست یک شهر پر ز دلقک و اطوار مسخره پایان این کسالت دائم سرور نیست با این چراغ های موازی در این مسیر فرصت برای آتش ایمن، وَ طور نیست سبقت وَ سرعت غیر مجاز و مرگ مقصد برای این همه، غیر از قبور...
-
چسبندگی روحت
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 14:02
معلوم است که ویسکوزیته ی روحت بالاتر از حد مجاز است طوری که انگار روحت از همان شب گرم تابستان سگی، هبوط کرد و سیر نزولی پیش گرفت: از روح به گاز، از گاز به مایع، از مایع به جامد. تا شد همین جنس بی خاصیت لزجی که مانند پلاسما داغ است ولی انرژی متسع نمی کند. در جمود خودت نشسته ای و نگاه می کنی به بی حاصلی ایام و روز به...
-
مثنوی داف
چهارشنبه 25 دیماه سال 1392 19:20
من مرغک کنتاکی چرخان روغن چکد از دلم بر این نان هم ریخته بال و هم پرینم هم سوخته خان و مان و دینم ای داف که بی تفاوتی همیشه خون دلم از تو، توی شیشه با آن حرکات چشم و دستت یک طایفه گشته اند مستت فیسی که تو می زنی، که دارد آن کیست که حسن تو شمارد در وصف تو این سه حرف کافی فی الجمله، به یک کلام، دافی بر روی سرت کلیپس...
-
علامه
شنبه 25 آبانماه سال 1392 19:32
دکتر غلامرضا جعفری، فرزند علامه جعفری خاطرهای را از ایشان در کتاب «امام حسین (ع) فرهنگ پیشرو انسانیت» نقل کرده و از آخرین ساعات عمر علامه جعفری نوشته است که: «چون علامه دچار سکته مغزی شده بود و قدرت تکلم نداشت در آخرین لحظه های عمرشان با ایما و اشاره از من می خواستند که چیزی را بر ایشان بیاورم ولی من هر چه تلاش می...
-
سخنان امام حسین (ع)
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1392 15:14
آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد. کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند. به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم. خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به...
-
سفرنامه باران
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 19:42
آخرین برگ سفرنامه باران این است که زمین چرکین است شفیعی کدکنی
-
نه تو نیستی
سهشنبه 21 آبانماه سال 1392 00:14
نه تو نیستی، ببین فرق می کند تو یک مدیر لایق و مرتبی و حرف هات پر از افاضه های رمز دار و پر افاده است -گر چه روی هم رفته ساده است- و وقت هم نداری و همیشه هم پُری نهار را با هزار مشغله می خوری! و بعد از ظهر هم قرار داری و برای بورس و نرخ ارز دلخوری! نه تو نیستی تو در اداره ای و در اداره، کاره ای و دایماً به فکر راه...
-
ترجیح
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1392 02:51
به سبک عمو حسین ده نمکی را به اسکورسیزی ترجیح می دهم. دانشگاه زنجان را به یو سی ال ای! جاده ی گاوازنگ را به خیابان شانزالیزه ترجیح می دم، هاپوکومار را به سگ آقای پتیبل. آسمان شب را ترجیح می دهم، صدای قورباغه را میان شالی برنج، آبیاری های ساعت 2 شب را ترجیح می دهم. شب راه رفتن را ترجیح می دهم، بهار را ترجیح می دهم....
-
غزل
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1392 14:02
تو که در کوی خرابات نکردی گذری و به حال من درمانده نکردی نظری خبر از عالم و آدم همه داری و ولی از دل دلشده ی ما نگرفتی خبری ترسم آنروز بیایی که دگر از من و دل نه نشانی تو ببینی و نه دیگر اثری چه کنم، چاره چه جویم، به کجا راه برم من که جز عشق عزیز تو ندارم هنری می شود شب شود این روز، ولی بی تو بدان می شود در وطنم عمر،...
-
بخند!
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1392 19:28
حالا که یارانه های عشق ما رو کم دادند حالا که سهم عدالت منو با غم دادند حالا که ما رو گذاشتن وسط و با حال خوش، روی چرم صندلی ها لم دادند حالا که برای سر بند کنی ما و شما دستمون جزوه دادند، قلم دادند! حالا که درد دلا رو شنیدن واسه تسکین دو سه میلی سم دادند بخند! حالا که غصه تو قصه پیچیدند حالا که شیب عجیب خط فقر رو...
-
پرواز 777
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 12:07
اگر طالبی سوار شو. این پرواز 777 به مقصد ... این پرواز نه به فرانسه می رود که مسافرانش را از بوی عطرهای خیابان شانزلیزه بشناسی و نه به آلمان که زمختی کلمات مسافران بورش غربت را برایت کادوپیچ کند. نه این پرواز اصلا به انگلیس هم نمی رود تا کروات های صاف اتو خورده برایت خط و نشان بکشند و یا به اروپای شرقی که مردانی با ته...