سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم

محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

 

عملیات فتح المبین

عملیات فتح المبین

با پیروزی عملیات طریق القدس و قطع ارتباط زمینی یگان های تحت امر سپاه سوم عراق در دو منطقه ی غرب دزفول و غرب

رود کارون، زمینه مناسب برای عملیات در هر یک از این دو منطقه فراهم شد. منطقه غرب دزفول به دلایلی همچون دور کردن

دشمن از شهرهای اندیمشک، دزفول، شوش و تناسب استعداد  یگان های خودی با وسعت منطقه و تناسب وضعیت طبیعی

زمین منطقه با رزم نیروی پیاده، برای اجرای عملیات برگزیده شد، سپس یگان ها نقاط حساس زمین را شناسایی کردند.

عقبه دشمن به دو تنگه عین خوش و رقابیه اتکاء داشت، بنابراین با توجه به این وضعیت، عملیات طراحی و اجرا شد. در محور شمالی دو قرارگاه و در محورهای شرقی و جنوبی هر کدام یک قرا گاه وارد عمل شدند. در مرحله اول، تنگه عین خوش توسط تیپ 14 امام حسین (ع) با فرماندهی حسین خرازی مسدود شد.

توپخانه دشمن در منطقه "علی گره زد" با عملیات نفوذی، یک گردان از تیپ 27 حضرت رسول (ص) به فرماندهی محسن وزوایی را منهدم کرد. در مرحله دوم تنگه رقابیه مسدود شد؛ یگان های خودی با استفاده از کانالی که در زمین های رملی احداث شده بود، تنگه رقابیه را دور زدند و دشمن را از پشت محاصره کردند. دشمن که از همان مرحله اول موقعیت خود را در خطر دیده بود، برای خروج از محاصره، فشار شدیدی وارد می آورد تا تنگه عین خوش را باز کند، اما با رشادت نیروهای تیپ 14 امام حسین (ع) موفق نمی شود. در مرحله سوم، پیشروی به مقر فرماندهی دشمن آغاز شد و یگان 27 حضرت رسول (ص) به فرماندهی احمد متوسلیان، سایت 4 و 5 را که محل استقرار فرماندهی لشکر یک مکانیزه دشمن بود، به اشغال در آورد. در مرحله چهارم، با پاک سازی منطقه آزاد شده و تعقیب دشمن، ارتفاعات منطقه عملیاتی به تصرف درآمد و  دشمن به غرب رودخانه رویرج عقب رانده شد. بدین ترتیب همه اهداف تامین گردید و لشکر ده زرهی و یک مکانیزه عراق نیز آسیب جدی دیدند.

منطقه : جبهه جنوبی – شوش و دزفول

رمز : یا زهرا (س)

تاریخ : 2/1/61 تا 10/1/61

هدف: آزاد سازی منطقه غرب دزفول و جاده دزفول – دهلران و تامین اندیمشک، شوش ، دزفول و جاده اندیمشک – اهواز

وسعت منطقه آزاد شده : 2400 کیلومتر مربع

 

عملیات فتح المبین 2 فروردین 1361

اِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحَاً مُبیناً.

طرح ریزی عملیات افتخارآفرین فتح المبین از اواسط آبان سال 1360 آغاز شد و پس از تلاش های مستمر و خستگی ناپذیر و انجام مشورت ها و هماهنگی های گسترده میان فرماندهان نظامی، در ساعت سی دقیقه بامداد  2فروردین ماه، فرمان حمله با رمز "بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله القاصم الجبارین و یا زهرا..." صادر شد.

رزمندگان دلاور اسلام با دریافت پیام، عملیات حماسی و تاریخی فتح المبین را در شمال خوزستان آغاز کردند و از جنوب و شمال غربی شوش و غرب دزفول در چند محور با ارتش عراق درگیر شدند. در ساعت 2 بامداد اولین خاکریزهای دشمن به دست نیروهای ایرانی سقوط کرد.

در این مرحله عملیات، رزمندگان اسلام موفق شدند ضمن زخمی و به هلاکت رساندن 000، 10 نفر از سربازان دشمن تعداد 200، 2 نفر از آنان را به اسارت خویش در آورند و 7 فروند هواپیمای دشمن را سرنگون و تعداد 60 دستگاه تانک عراقی را منهدم و منطقه ای به وسعت 650 کیلومتر مربع در محورهای عملیاتی شوش و دزفول را از وجود دشمن پاک کنند.

روز سه شنبه سوم فروردین تعداد اسرای تخلیه شده به مرز 5000 نفر رسید و رزمندگان ایرانی به کلیه اهداف خود دست یافتند و منتظر مرحله ی بعدی عملیات شدند.

مرحله دوم عملیات فتح المبین (4/1/1361)

ساعت یک بامداد چهارشنبه چهارم فروردین مرحله دوم عملیات فتح با کلمه رمز "یا زهرا" آغاز شد و نیروهای ایران اسلامی در اولین ساعات شروع عملیات، تلفات سنگینی بر قوای دشمن وارد آوردند و به مواضع او در جبهه های غرب شوش و دزفول دست یافتند. در این مرحله از عملیات تنگه رقابیه و ارتفاعات میشداغ پاکسازی شد. تعداد 4000 موشک و 13 دستگاه کاتیوشا به دست رزمندگان اسلام افتاد و 20 قبضه توپ سالم به غنیمت گرفته شد و تیپ 96 ارتش عراق از هم پاشید و فرماندهان تیپ های 96 و 60 همراه با چند تن از افسران ارشد آن ها به اسارت در آمدند. مجموعه اسرای شمارش شده تا مرحله دوم عملیات از مرز 6000 نفر گذشت.

مرحله سوم عملیات فتح المبین (7/1/1361)

در سومین مرحله ی عملیات فتح بزرگ "فتح المبین" مهم ترین مواضع حیاتی دشمن در غرب شوش و دزفول فتح شد. این مرحله از عملیات  که ادامه عملیات فتح محسوب می شد، ساعت 22 و 30 دقیقه شب شنبه 7فروردین با نام فتح المبین و با کلمه رمز "یا زهرا" در شمال غربی شوش آغاز شد و رزمندگان ایران اسلامی موفق شدند ضمن انهدام سه تیپ رزمی عراق،  حدود 5000 تن دیگر از قوای دشمن را به اسارت در آورند. در این عملیات سنگین که پیروزی عظیمی برای جمهوری اسلامی ایران محسوب می شد، مهم ترین پایگاههای کنترل و دفاع هوایی ایران و حساس ترین مواضع حیاتی دشمن در غرب شوش و دزفول از اشغال عراقی ها خارج شد و حدود 70 تانک و نفربر به دست قوای اسلام افتاد.

رزمندگان ایران مرکب از دلاورمردان ارتش جمهوری اسلامی، جان برکفان سپاه و بسیج با شکستن نخستین خطوط دفاع دشمن پایگاه های رادار و سایت چهار و پنج واقع در حوالی منطقه ابوصلیبی خات را به محاصره در آوردند.

تعداد هواپیمای سرنگون شده دشمن از آغاز عملیات فتح تا پایان مرحله ی سوم عملیات به 14 فروند رسید. در این عملیات تیپ های یک پیاده مکانیزه، تیپ پیاده 93 و تیپ 10 نیروهای ویژه ی ارتش عراق به کلی متلاشی و اکثر نفرات این سه تیپ کشته، زخمی و یا به اسارت ارتش اسلام  درآمدند و علاوه بر نابودی تعداد بسیار زیادی تانک و نفربر، خودرو و مهمات، ده ها دستگاه تانک، نفربر و خودرو ارتش متجاوز عراق به همراه مقادیر قابل توجهی مهمات به دست رزمندگان ایران اسلامی افتاد. طی این عملیات هزاران تن از قوای عراق به اسارت درآمدند.

مرحله  چهارم عملیات فتح المبین (8/1/1361)

در چهارمین مرحله ی عملیات که سحرگاه روز یکشنبه 8 فروردین با نام فتح و با کلمه ی رمز "یا زهرا" آغاز شد رزمندگان غرور آفرین ایران اسلامی موفق شدند با عملیات برق آسا و کوبنده ی خویش مناطق سندال، چنانه و عین خوش (پادگان ارتفاعات عین خوش)، دشت عباس، امام زاده عباس، ارتفاعات تینه و ابوقریب، واوی، و ارتفاعات بسیار مهم و استراتژیک دوسلک (مرکز فرماندهی و تدارکاتی دشمن) در منطقه ی برغازه را به تصرف در آورند. هم چنین بعد از ظهر همان روز، تیپ های 421 و 96 ارتش عراق پس از عملیات رزمندگان افتخارآفرین ایران اسلامی به طور کامل متلاشی و کلیه نفرات این دو تیپ کشته، مجروح و یا اسیر شدند.

در این مرحله از عملیات مناطق دشت عباس و امامزاده عباس در شمال غربی منطقه ی شوش و منطقه ی عین خوش از وجود تجاوزگران عراقی پاک سازی و به کنترل کامل نیروهای ایرانی درآمد و تعداد اسرای شمارش شده ی دشمن تا پایان مرحله ی چهارم عملیات فتح به بیش از 15000 تن رسید. هم چنین در این مرحله صدها تن از قوای دشمن به هلاکت رسیدند، تعداد 200 دستگاه خودرو، هشت دستگاه تانک به همراه مقادیر بسیار زیادی سلاح های سبک و مهمات به غنیمت سپاهیان سلحشور اسلام در آمد و ضمناً تعداد هواپیماهای سرنگون شده دشمن به 18 فروند رسید. ارتفاعات تینه که از بزرگ ترین حوضچه های نفتی شمال خوزستان می باشد از وجود نیروهای دشمن پاک شد و چاههای نفت ابوقریب به کنترل کامل رزمندگان اسلام در آمد.

آخرین نتایج حاصله از عملیات پیروزمندانه فتح المبین را به صورت زیر می توان خلاصه کرد:

1- انهدام نیروهای دشمن که سپاه چهارم ارتش عراق را تشکیل می داد به استعداد سه لشکر شامل :

الف : لشکر 10 زرهی متشکل از تیپ 42 زرهی تیپ 24 مکانیزه، تیپ 7 زرهی و تیپ 60 پیاده.

ب : لشکر یک مکانیزه شامل تیپ 1 مکانیزه، تیپ27 مکانیزه، تیپ 34 زرهی و تیپ 51 زرهی.

پ: تیپ های تحت امر لشکر یک و ده شامل تیپ 99 پیاده، تیپ 96 پیاده، تیپ 426 پیاده، تیپ 505 پیاده، تیپ 423 پیاده، و تیپ 241 پیاده.

ت : هلاکت و اسارت چندین هزار تن از افراد ارتش خلقی .

ث: مجموعه تلفات رزمی دشمن حدود 25 هزار تن بود که یا زخمی شده و یا به هلاکت رسیدند و بالغ بر 15هزار نفر به اسارت درآمدند. ضمناً 360 دستگاه از انواع تانک و نفربر زرهی دشمن منهدم، تعداد زیادی تانک، نفربر و خودروی سبک و سنگین و مقادیر بسیار زیادی از انواع مهمات به غنیمت گرفته شد که حدود 150 دستگاه تانک، 170 نفربر و حدود 500 دستگاه خودرو، چندین قبضه موشک سام 6 زمین به هوا،  چند قبضه موشک زمین به زمین، 165 قبضه توپ شامل توپ های 182 میلیمتری، 130 میلیمتری و 152 میلیمتری از آن جمله بودند.

2- آزاد شدن ارتفاعات مهم شمال غربی خوزستان به اسامی ابوصلیبی خات معروف به رادار و سایت، علی گره زد، عین خوش، تینه، برغازه، واوی، رقابیه، میشداغ، ارتفاعات 350 معروف به ارتفاعات دهلیز، شاوریه، دلتا، تپه چشمه، جوفینه، کوت کاپن و ارتفاعات 202.

3- رهایی شهرهای دزفول، اندیمشک، شوش، پایگاه چهارم هوایی و جاده سراسری اندیمشک – اهواز و صدها روستا از زیر آتش توپخانه دوربرد و موشک های تخریبی زمین به زمین دشمن.

4- دستیابی به چاه های نفت ابوقریب در ارتفاعات تینه یکی از بزرگ ترین حوضچه های نفتی خوزستان.

5- آزادشدن سه پاسگاه ژاندارمری از استان های ایلام و خوزستان به اسامی عین خوش، دوسلک و جسرنادری.

6- آزاد سازی فرودگاه اضطراری دهلران .

7- آزاد شدن جاده دزفول، دشت عباس، عین خوش وهم چنین مناطق دشت عباس، دشت چنانه و زمین های سرخه که از مهم ترین مناطق کشاورزی شمال خوزستان به حساب می آید. در طی عملیات پیروزمندانه فتح المبین دوهزار کیلومتر مربع از خاک ایران اسلامی از تصرف متجاوز خارج شد.

 

                                                                                                               برگرفته از سایت تبیان

 

آیا جنگ ؟

مسعود بهنود در شرق نوشته بود :

/اما کسی تردید ندارد که نومحافظه کاران آمریکائی خیال دیگری هم در سر دارند و همان است که در طول سال با آن ها بود، بزرگ کردن آوردگاه و کشاندن آن به ایران و سوریه. این سیاست قدیم تیراندازهای تکزاسی است که برای برای محکم کردن پایه های قدرت خود علاوه بر تیری بر قلب کلانتر، سه چهار گلوله هم به اطراف شلیک می کردند. باکشان نبود که جنازه پیرمرد نعل بند و پسرک عاشق پیشه هم وسط شهرک بیفتد./

هان در میان پرده بسی فتنه می رود      

تا آن زمان که پرده برافتد چها کنند ؟

بخوان محمد

بخوان محمد بخوان

برای من بخوان، جهالت که شاخ و دم ندارد . شاید رستگار شدم .

 

- آقا یک ثانیه به من وفت بدهید . فقط یک ثانیه .  کسی می خواهد چیزی بخواند .

- نه نمی شود .

- ولی چرا ؟

- گوشهایت . گوشهایت پنبه ندارند .

- پنبه بدهید . پنبه می تپانم ته گوشم ولی یک ثانیه فقط یک ثانیه به من ....

- نمی شود .

- چرا  نمی شود ؟

- لب خوانی بلدی !

- نه به خدا !

- کدام خدا ؟

- مگر خدا هم کدام دارد ؟

- اگر نداشت که این همه دعوا به راه نمی افتاد ؟

- نه ندارد، خدا کدام ندارد . او فقط یکی است .

- حرفهایت بو می دهند !

-  دماغتان را بگیرید اگر اذیت می شوید .

-  نمی شود . دستانمان روی گوشهایمان باید باشد، نکند که بشنویم .

-  پس بگذارید فقط یک ثانیه گوش بدهم . قول می دهم به کسی کاری نداشته باشم . راه دوری آمده ام . که فقط یک ثانیه بشنوم .

- جادو می شوی . ماخولیا می گیری . می میری .

- خوب بگذارید جادو بشوم . ماخولیا بگیرم . بمیرم . در عوض یک ثانیه گوش داده ام .

- بترس !

- از چه ؟

- از خدایی که نمی شناسیش .

- می شناسمش

- نمیشناسیش

- می . . .

- ببین تو را به بهترین مجلس رقص عرب می بریم . شراب و شعر و زن . بهترین اسب تازی را بریت افسار می کنم . تو مرد با لیاقتی هستی اگر . . .

- باشد. باشد. هر چه تو بگویی، ولی فقط یک ثانیه بگذار یک ثانیه بشنوم .

- او دیوانه است . تنهاست . یک زن و یک طفل و چند غلام سیاه . ببین. چه را می خواهی بشنوی. مگر در تمام سرزمین فارس سخنگو از این بهتر نیافته ای که اینقدر راه آمده ای؟ ببینم در فارس قحط دیوانگی ست؟

- نه از اتفاق پارس جنون پرور است. بگذارید در دیوانگی اش شریک شوم اگر دیوانه است.

- دیوانه ای .

- دیوانه ام .

- زود است که پشیمان از راه آمده باز گردی . عجم الکن .

-  او می گوید باز گشت همه به سوی اوست . چه پشیمان چه شادان . همه از راه آمده باز می گردیم . او اینطور می گوید نه ؟

- تو هم شعر می دانی؟

- همه شعر می دانند .

- از زندگی افتادم. باشد برو ولی از من بشنو او ساحری دیوانه است. سخنانش شاید به نطرت زیبا بیاید ولی کفر است . او به تمام آنچه ما می پرستیم کافر است .

- به خدا قسم که کفرش دلیل ایمان است. (دور می شود )

- (فریاد می زند ) پنبه را فراموش مکن .

- (فریاد می زند ) بخوان محمد برای من بخوان . شاید که رستگار شدم .

        

نوروز

گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

پشت پنجره . شب

پشت پنجره شب است       

 نازگل

 برای چندمین هزار بار       

 کوچه ی بلند خواب را قدم زدم       

 با چراغ مرده ای بدست     

 و تو با ستاره ایی نشسته ایی          

 زیر تک درخت    

 پچ پچ تو و ستاره دشت را گرفته است           

 گوش می دهم

و ماه     

 گوش می دهد

و شب   

 گریه می کند برای خویش 

و ستاره ایی فراز شب         

                     خنده می زند

                                    به

                                        هر

                                             چه

                                                  هست!

 

           

نازگل سپیده تا بیاید و زمین مست 

                                            دور دیگری زند

و تمام گریه های شب بدل شود به صبح

من چراغ ماه را شبی

                           اجاره نی کنم

و دل سیاه مرده را ستاره ای 

                                  ستاره می کنم

تا تو را دوباره میهمان این اتاقکی کنم 

                                              که پشت شیشه سیاه آن

                                                                 شب است     

 

؛ شعر از : خودم ؛

شروع بودن و نبودن !

یکی بود یکی نبود. اصلا معلوم نبود کی بود کی نبود . تازه اون موقع بودن یا نبودن مساله نبود یا نه شاید بودن یا نبودن از همون موقع مساله شد ! کسی چه میدونه چون یکی بود یکی نبود .غیر از خدای مهربون هیچکس نبود . . . - دربدری یعنی گشنگی . . . تشنگی . . . بی خونه مونی ؟ - ببین من گشنمه . تشنمه . چرا یه جایی نمی سازی که توش زندگی کنیم . - که توش چی کار کنیم ؟ - زندگی . - آها باشه . باشه . باید یه جایی بسازم . ها ؟ - آره خوب . - باشه . باشه راستی اینجا کجاست ؟ تا حالا نرسیده بودم به اینجا . - شکل آخر دنیا می مونه . نگاه کن از قرمز شروع می شه تا بنفش ! زمینٍ شو می گم آسمونشو . - از یخ تا داغ . آبٍ شو می گم . هوا شو - تو چه شکلی شدی . داری ... داری تغییر می کنی . عین زمین شدی عین آسمون از قرمز تا بنفش . - تو چه شکلی شدی ؟ عین هوا از یخ تا داغ . تغییر . تغییر می کنی . داری تغییر میکنی . - اینجا کجاست . من می ترسم . - قبلا میخواستم اگه وقت بشه یه بلیط مستقیم بگیرم واسه مریخ . - گرفتی ؟ - نه هیچ وقت فرصت نشد . - یعنی اینجا مریخه ؟ - نه مریخ نیست . مریخ از قرمزه تا قرمز از یخ تا یخ . اینجا یه جای دیگه اس . - من می ترسم اینجا هیچکس نیست ؟ - (داد می زند ) اینجا هیچکس نیست . ( کوه جوابش را می دهد : اینجا هیچکس نیست !) اینجا آخر دنیاس . اینجا هیچ کس نیست . ما تنها شدیم . - چی کار کنیم . - هنوز گشنته . تشنته . سردته . گرمته ؟ - آره . آره . یادم رفته بود . - همه چی یادمون می ره . - برنمی گردیم ؟ - نمی دونم . تقصیر تو بود . - تقصیر من نبود ( گریه میکند .) - از بس که فوضولی ! - تو ام از بس که ( گریه می کند ) همش می خوای حرف خودت باشه . - فکر کنم دربدر شدیم . - در بدری یعنی گشنگی . تشنگی . بی خونه مونی ؟ - نه کاملا . - خوب من پیش تو می مونم به شرطی که تو پیش من بمونی . - حالا اگه نخوای بمونی . مثلا کجا می خوای بری ؟ - یه جایی که دیگه اون قیافه نحستو نبینم . - باشه برو . - برم ؟ - آره .( می رود) - (داد میزند ) صبر کن صبر کن کجا می ری . (می رود) - باشه برگرد کجا می خوای بری می میری از سرما . گرما . گشنگی . تشنگی . (می رود) . - باشه برگرد من پیشت میمونم . تا آخر دنیا . (برمی گردد) ( به همین سادگی ) (گریه می کند) - می خوای واست آواز بخونم ؟ - آره (آواز می خواند .) - نمی دونستم صداتم خوبه ! - چه خوب شد که برگشتی ! کجا می خواستی بری ؟ - کجا رو داشتم که برم ؟ - نمی دونم این همه کوه و دشت . - می ت ر س ی د م - منم - چی کار باید بکنیم . حالا ؟ - صبر - یعنی چی این ؟ - نمی دونم زمان که بگذره می فهمیم . - چی که بگذره ؟ - زمان ! - یعنی ؟ - گذشتن . حرکت . تغییر ! - هنوز تغییر میکنم ؟ - آره - زشت شدم ؟ - گاهی زشت . گاهی زیبا . منم؟ - توام . - تا کی باید صبر کنیم ؟ - تا وقتی که ببخشه ! کاملا ببخشه - یا تا وقتی که بفهمیم بخشیده . - آره شاید این که تو گفتی ! - چه کار باید بکنیم ؟ . . .

از آفتاب زمین

از آفتاب زمین راه خواهم رفت

اگر چه شب باشد

و گر چه ابری یکدست پی در پی

               همین سه چار قدم تا همیشه ام کافیست .

                    

                                                                             شعر از خودم !

مهر یار

همی گویم و گفته ام بارها        

بود کیش من مهر دلدارها

پرستش به مستیست درکیش مهر      

برون اند زین حلقه هوشیارها

کشیدند در کوی دلدادگان

میان دل و کام  دیواها

بهین مهرورزان که آزاده اند

بریزند از دام جان تارها

به خون خود آغشته و رفته اند

چه گل های رنگین به جوبارها

چه فرهاد ها مرده در کوه ها

چه حلاج ها رفته بر دارها

فریب جهان را مخور زینهار

که در پای این گل بود خارها

چه دارد جهان جز دل و مهر یار

مگر توده هایی ز پندارها

پیاپی بکش جام و سرگرم باش

بهل گر بگیرند بی کارها

 

                                            علامه طباطبایی

برای کسانی که چشم دلشان کور شد و نور عقلشان تار

آیا ما از متذکر شدن شما چون بر خویش ستم می کنید صرف نظر می کنیم ؟ و چقدر پیامبرانی در اقوام پیشین فرستادیم . و بر مردم هیچ رسولی نیامد جز آنکه او را به مسخره گرفتند . ما هم قدرتمندترین سرکشانشان را هلاک کردیم و شرح حال پیشینیان گذشت .     

قرآن کریم . سوره زخرف . آیات ۵ تا ۸

 

این اولین بار نبوده است که قومی به تکذیب و استهزا رسولی کریم پرداخته اند. از آغاز امر هدایت تعصب ( کور دلی) و جهالت (تاریک فکری ) سد راه پیامبران خدا بوده است و این دو بر خلاف آنچه تصور می رود در جوامع پیشرفته بیشتر رخ داده است که شاید دلیلش غرور آن قوم باشد . قرآن بارها ما را توصیه به گردش در زمین می کند ، برای آنکه عبرت بگیریم از سرگذشت آنان که تکذیب کرده اند ،اینان اکثرا اقوامی پر قدرت بوده اند که گاهی بسیار فراتر از دانش زمان خود حرکت می کردند . اقوامی دارای ملکت و سرمست نعمت. و آنچه دامن گیرشان شده است ، زمین گیر شدنشان بوده است . آنها به چیزی که داشته اند دل بسته اند و باز در پی داشته هایشان رفته اند و هیچ وقت نخواسته اند حرفی بشنوند که خطری برای داشته هایشان داشته باشد . آنان حق را به بهایی کم فروخته اند  و سرانجام همه به این ستم گریشان هلاک شده اند . این سنت خداست و سنت خدا تبدیل ناپذیر است .