سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

بعد سرت رو بزن به دیوار تا دلت وا شه

- می خوای کلت رو بکوبی به دیوار

- که چی بشه

- که دلت وا شه

- کله رو بکوبی به دیوار دل وا می شه؟

- چه جورم

- چه جوری؟

- چه جوری نداره، آ اینجوری (کله اش را به دیوار می کوبد) بذار بشکنه این مایه ننگ بشری، این علت فساد بنی آدم

- تو دیوونه ای

- خوب شاید. اما نه به اندازه گنجشکا رو تیر چراغ برق! چای می خوری

- نه باید برم، دیرمه

- دیرمه، زودمه! من وقتی دیرمه که هنوز آبشار نیاگارا رو از نزدیک ندیدم و دارم می میرم!

- خوب واسه همینه که بیکاری!

- بی کار که نیستم. امروز سه بار آناکارنینا رو بلند بلند با خودم زمزمه کردم و بعدش ادای لک لک های مش رحمان رو در آوردم

- مش رحمان اردک داره نه لک لک

- نه نگاشون نکردی درست، اگه نگاشون کنی می بینی اینا لک لک اند، ادای اردک رو در می آرن، مثل تو که ادای منشی شرکت رو در می آری، از اونا که همیشه دیرشون شده. یا اون مرد کچل که ادای رییس های شرکت رو در می آره. اینا هم ادا در می آرن، مثل آدما

- چی داری می گی . من ادای هیچ کس رو در نمی آرم

- چرا در می آری، چون مجبوری. اونا مجبورت کردن. به خاطر چی؟ به خاطر یه مشت کاغذ بی ارزش که بهش می گن پول!

- متاسفم برات با این طرز تفکر از گرسنگی می میری

- وقتی اومدی سر قبرم، بگو چه قدر دیر، او مردی بود که هرگز به زیارت آبشار نیاگارا نرفت، حتی همین آبشار سمیرم را هم ندید و بعد سرت رو بزن به دیوار تا دلت وا شه

                                                                                     نقل از وبلاگ عکس برداری ممنوع

دفاع از آدم (نمایشنامه ای در نیم پرده)

باید ایستاد و فرود آمد بر آستان دری که کوبه ندارد...

در کوتاه است پس آن به که فروتن باشی.

                                                         شاملو


- سلام آقای آدم

- سلام

- به نظر شما مهمترین ...

- ببخشید مصاحبه است؟ پخش می شه؟

- نه خیر آقا این نمایش نامه است. قراره بازی بشه

- بازی؟ خوب چه ربطی به من داره؟

- خوب شما به عنوان ابولبشر باید پاسخگو باشید

- پاسخگوی چی؟ من خودم به قدر کافی دربه دری تحمل کردم.

- ولی همش تقصیر خود شما بود. به نظر من تمام این جنگها، قتل ها و نابه سامانی ها تقصیر همون گناه اول شماست.

- کاملا غلطه. هیچ ربطی به من نداره. به من چه!

- چطور این حرف رو می زنید؟ شما اولین گناه عالم رو انجام دادین. شما این مقوله رو مد کردین.

- ببین پسر تو داری همه چیز رو با هم قاطی می کنی. من گناه کردم و مجازاتش رو کشیدم. من بزرگترین تبعیدی تاریخم پسر. تو اصلا می دونی گرسنگی و تشنگی تو سرزمینی که نمی دونی کجاست یعنی چی؟ تو اصلا می دونی عریانی و بی سرپناهی تو سرمای زمستون چه معنی داره؟ من گناه کردم ولی به مجازتم رسیدم. من رنج بردم و بخشیده شدم.

- بخشیده شدی؟ آقا رو. چه خوش خیال. مگه ممکنه. تمام بدبختی بشر با کار تو شروع شد. آدم جان اگه تو گناه نکرده بودی ما الان تو بهشت بودیم. خوش، خرم.

- درسته ولی از کجا معلوم خودت اولین گناه رو انجام نمی دادی؟

- چی؟

- مگه نمی گی الان تو بهشت بودی؟

- خوب آره. چه ربطی داره؟

- خیلی ربط داره پسر من. اگر من اون گناه رو انجام نمی دادم حتما یکی دیگه پیدا می شد و ... اصلا مگه همین قابیل خودمون نبود، ندیدی چه گندی زد؟

- واقعا که ابوالبشری. این که شد سفسطه! من نباشم یکی دیگه که نشد حرف! شایدم هیچ کس دیگه گناه انجام نمی داد.

- خوب اگه هیچ کس دیگه گناه انجام نمی داد، از الان تو دیگه گناه نکن.

- نمی شه که!

- چرا؟

- خوب تمام گناه های بشری از رنج شروع می شه. از رنج و احتیاج.

- پس واسه همینه که اون آقا؛ آره همون که اونجاست، الان داره اون پیرمرد بدبخت رو مسخره می کنه؟ به نظرت چه احتیاجی به مچل کردن اون بدبخت داره؟

- خوب شاید ... این برمی گرده به بحران های حاد رواشناسی. شاید به خاطر محرومیتهایی باشه که تو بچگی کشیده، یا شاید به خاطر سخت گیری های پدرش در کودکی. اگه از بچگی تو بهشت بود حتما قضیه فرق می کرد.

- اونا چی؟ آره همون زنهایی که اونجا نشستند و با سرعت دارند غیبت می کنند.

- خوب این که فقط واسه تفریحه. مطمئنا اگه تو بهشت بودند اینقدر تفریح سالم داشتند که غیبت نکنند.

- و اون؟

- کی؟

- همین مرد چاقی که داره از شدت ثروت می میره! چرا داره باز هم کلاه برداری می کنه؟

- خوب واسه رسیدن به کمال. اون احساس می کنه که بهتر از خودش هنوز تو عالم هست و می خواد بهترین باشه. اگه تو بهشت بود این اتفاق نمی افتاد.

- این زن چی؟

- کدوم رو می گی؟

- این که آرایش غلیظ داره!

- خوب

- نگو برای پوله که باورم نمی شه! چرا اینطور غرق فساد شده و خدا رو فراموش کرده؟

- بحران. بحران هویت و البته محبت. فهمیدنش زیاد سخت نیست. اگه تو بهشت بود این قدر وسیله بود که این طور نشه.

- باشه پسرم تو بردی. تمام گناهای بشر تقصیر من. به گردن من. اما فقط یه چیز. من تو بهشت همه چیز داشتم. کمال داشتم، تفریح داشتم و هیچ بحرانی هم نداشتم. اما فریب خوردم. درست مثل شما که فریب می خورید.

- خوب

- می خوام بگم تا وقتی گناه نکرده بودم بهشت رو درک می کردم، وقتی گناهکار شدم دیگه درکش نکردم. مجارات شدم و تا وقتی مجازاتم تموم نشد، همچنان معذب بودم.

- یعنی چی؟

- یعنی اینکه تو تا وقتی گناهی نداری، بهشت رو داری. حتی وقتی توبه می کنی می دونی که یک قدمی بهشتی، اما دوباره گناه می کنی و دور می شی. نگاه کن، به اون پیرمرد فروتن راضی نگاه کن. ببین انگار وسط بهشته و اون مرد رباخوار حریص رو ببین، کجاست؟ درست وسط جهنم. شعله های حرص رو تو چشماش ببین. بهشت و جهنم از تو شروع می شه این توی دل توئه. اگه تو دلت بهشت رو نداشته باشی، بعدا هم نمی بینیش. اگه الان نداریش بخاطر این همه توجیه و سرکشیه که داری. پس بهتره که فروتن باشی و تسلیم.

-...