۱۳ قرن پیش یزید بن معاویه (لعنه الله علیه) همان که امروز در تاریخ از دشمنان درجه یک حق محسوب می شود احتمالا در حالی که سرگیجه ی خماری آزارش می داد بر صحفه ای از دفتر شعرش نوشت :
انا مسموم ما عندی بتریاق و لا راقی
ادر کاسا و ناولها الا یا ایها الساقی
۶ قرن بعد حافظ (علیه الرحمه) همان که امروز لسان الغیبش می خوانند در حالی که احتمالا شور مستی در اوجش آورده بود نوشت :
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
حافظ معتقد بود که در جهان هستی کیمیایی وجود دارد که به اشاره ای باطل را حق می کند. شاید او اسم آن کیمیا را عشق گذاشت ! این کیمیا علی رغم آنچه که حکما به دنبالش بودند از همان روز اول خلقت میسر و در دسترس بوده است و هیچ گاه بعید جلوه نکرده است . ما نمونه های اعجاز آنرا بسیار دیده ایم و شنیده ایم . مثلا حر بن ریاحی (رحم الله علیه) در یک آن قطره ای از همین بر روحش چکید که به جای آنکه شمر شود یا خولی شود شد حر ؛ اسوه ی آزادگی.
حافظ یک قطره از همین کیمیا را بر بد مستی یزید ریخت تا از همان شور عشق ربانی حاصل کرد .
۱۳ قرن بعد یعنی امروز از اتاق بغلی مان در خوابگاه صدای نوحه ای می آمد که بیشتر به شرح عشق به حسین(علیه السلام) می آمد تا غم نامه برای مرگش . وقتی دل دادم دیدم کویتی پور است که دارد برای حسین می خواند :
الا یا ایها الساقی ....
این شعر حافظ ترجیع بند عشق نامه اش بود و آنوقت تازه فهمیدم حافظ چه بلایی بر سر یزید آورده است . شعر یزید همان دشمن درجه یک بیعت با حسین(علیه السلام) را تبدیل کرده به ندایی در راه بیعت با حق با حسین (علیه السلام)
عبدالحسین زرین کوب یه مقاله داره که همون اولین مقاله کتاب نقش بر آب هست در مورد همین غزل حافظ ۱۵ صفجه ست پیشنهاد میکنم بخونیش.
سلام . ای امیرحسین خان . به گمانم این از حسن نیت حافظ بوده است که کلمات یزید رو به کار گمارده است . می دانی من فکر می کنم یزید نمی توانسته از سر نفرت امام حسین علیه السلام را کشته باشد . او مثل همه آدم ها تشخیص می داده که در این جهان سراپا بیداد حسین کیست. چیزی که هست یزید آدم ضعیفی بوده . همین . نمی توانسته است از دلخوشی های حقیرش چشم بپوشد . برای همین حالا هر نسیمی که از سوی عشق به او بوزد رحمت است . (پناه ببریم به خدا از ضعف ها و دلخوشی های کوچکمان)
آقای امیرحسین . قدم رنجه فرمودید . آمدید کلبه این حقیر کامنت گذاشتید . ای بابا پس من بیچاره هم خواننده ای دارم . پس وقتی از خواننده های فرضی نوشته ام بیراه نگفته ام . باز هم بیایید . وبلاگ تاریک منو با نور وجودت منور بگردان . خداحافظ
اینک زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام (ع) اذن گرفته که غروب کند، دیگر تا نباء العظیم اندک فاصلهای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند ... اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است. بال بر مسلخ عشق نهادن، گردن به تیغ جفا سپردن، با خون کویر تشنه را سیراب کردن و ... دم برنیاوردن.
آه از شفق، و سرخی، آنگاه که روز به شب میرسد و خورشید حق در افق خونین عاشورا غروب میکند و ... شب آغاز میشود!
اما دل به تقدیر بسپار،
شب عشوهای است که اختران امامت را ظاهر کند.
این سرالاسرار خلقت است و گویی تقدیر اینچنین رفته است که اسرار فاش شود، اگر چه به بهای سرباختن حسین (ع) باشد.
سلام
اما این یارو کیست
سلام دوست گرامیه ساقی
خوبین
؟
عالی بود
منتظر حضور سبزتون ساقی می مونه
یا حق
خلیفه ششم اینرا نه در خماری بلکه در درد فراق نامزدش اورینب سرود و نیشخندهای مردم از عروسی اورینب و امام حسین. باقی این حکایت پر واضح است.
واقعا لذت بردم از نوشتارهات
سربلند باشی و مانا
سلام. واقعا عالی نوشتین. بسیار زیبا بود