سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

مهمانپذیر شک

آخ حیف از ما که در پیش خدا کوچک شدیم

موقع وصل و رجا، یکباره بیجا دک شدیم


جان پاکان چون عقاب از جسم خاکی پرکشید

ما در این مرداب تن، چون گله ای اردک شدیم


با موبایلی که پر از عکس و کلیپ تازه بود

از تجلی رخش در جام شب منفک شدیم


آخ حیف از ما که در قصه به جای نقش شاه

عاشق نقش غلام و شکلک دلقک شدیم


آتش سینا و کوه طور موسی یاد باد

ما که با سیگار، در به در پی فندک شدیم


ای خوشا آنی که در شهر یقین مسکن گرفت

آخ، حیف از ما که در مهمانپذیر شک شدیم!


                                                               شعر از: خودم


ناگهان اژدها

خوشا به سعادت ساحرانی که حریفشان موسی بود و سرانجام سجده کردند در مقابل عظمت خداوند،

بدون رخصت فرعون!

ببین چطور ما را به جان خودمان انداخته اند، تا این چوب ها و رسن هایمان را مثل کرم های کثیف هی برای هم تکان دهیم،و دائم سجده می کنیم برای فرعون نفس،

بدون رخصت خدا!

پشت در وادی طوی ایستاده ایم و کفش هایمان بوی عرق پا گرفته اند. فراموش کرده ایم که درشان بیاوریم. خودمان را با این مجیک های اسباب بازی سرگرم کرده ایم و یادمان رفته که آنسوی در چوبدستمان ناگهان اژدها می شود.

دارم باور می کنم که اگر کنار محمد نیاستی روبه رویش ایستاده ای. سمت دیگری وجود ندارد.

اختلاس

چند وقتی پیش اندر کشوری

واقع در پهنای دور خاوری


اتفاق افتاد، نوعی اختلاس

برده شد کلی وجوه و اسکناس


یک نفر بالا کشید و سیر خورد

پولها را بی شرف، نشمرده برد!


ادامه مطلب ...

سبک تو و سبک ما

سبک زندگی تو برای ما غریب بود!

مگر می شود

آدمی

با دو تا، فقط دوتا

دانه ی رطب

روزه را کند تمام و بعد هم تمام شب

سجده بر خدای مهربان کند؟


در تمام روزگار ما

یک نفر ندیده ام که شاه باشد و غباش

خاک خورده باشد از جدال با زمین و آب و نخل


باورت نمی شود در این هزار سال

کوفه گشته سبک

سبک زندگی ما

قلب های بی تفاوت و گوش های بسته و نگاه های کور

هر کجا نگاه می کنم عذاب.


ما موبایل هایمان همیشه روشن است و منتظر نشسته ایم

برای یک جک جدید

صبح ها خسته ایم و خواب می رویم پشت رل

تا اداره و سپس پشت میز

و باز هم همیشه معتقد به بی عدالتی مفرطیم

و حقوقمان تمام خرج پول قبض و ماهیانه ی آپارتمان و گاه یک سفر به سرعت زیاد می شود

در میان جاده ها که پشت پیچ های آن پلیس در کمین نشسته است.


نه، در تمام روزگار ما خیبر افکنی شبیه حضرت تو نیست!

روزهایمان پر است از سکوت و گیجی و غرور

ماهواره و هفت و هش کانال این وری

و بحث عمه و پری

و حرف های آن جناح آنوری

و خواب های پشت هم

و کسی مزملی در سکوت نیمه شب نخوانده مثل تو ...

انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون


آنچه خواهد سوخت، روح سوزاننده است.

هاوکینگ و آفرینش

روزنامه تایمز چاپ لندن بخش‌هایی از کتاب هاوکینگ را منتشر کرده که در قسمتی از آن هاوکینگ می نویسد:« چون قوانین جدید فیزیک مثل جاذبه وجود دارند کهکشان می تواند خود را از هیچ بسازد (انفجار بزرگ). روند خلق بدون مقدمه و یکباره دلیل وجود کهکشان و هستی ما است . هیچ ضرورتی ندارد که خداوند را برنامه ریز و مسئول آن آفرینش بدانیم.»


اما چند نکته:

1- نظریه ی انفجار بزرگ، سوا از درست یا غلط بودنش، بیان می کند که جهان در اثر رمبیده شدن یک نقطه ی ابرچگال، احتمالا با اسپین بوزونی، شروع به حیات کرده است. جهانی که در ادراک مادی ما جریان دارد، با این انفجار بزرگ شروع شده است. اثر تابشی این انفجار هم اکنون نیز موجب انبساط جهان با سرعت نور میشود. وجود برخی از پرتوهای کیهانی را منتسب به همین انفجار می دانند. اما آنچه بعد از انفجار بزرگ رخ می دهد، عبارت از پراکنده شدن غباری عظیم در عالم است. بنا بر نظریه گرانش ذرات دارای جرم به همدیگر نیرو وارد می کنند و رفته رفته به هم می چسبند، هر چه جرم ذرات بیشتر باشد، اجرام دیگر را بیشتر به سمت خود جذب می کند (درست مثل جاذبه زمین). به این ترتیب پس از طی میلیونها سال، اجرام بزرگتر و بزرگتری پدید آمدند و ستاره ها نیز به خاطر همین موضوع رفته رفته سنگین تر شدند تا آنکه توانستند به مرحله ای دست یابند که واکنش های هسته ای را در خود صورت دهند. پس از تشکیل اجرام بزرگ (ستاره ها)، سیارات که اجرام به نسبت کوچکتری بودند، در مدارهایی معین به دور ستاره ها به حرکت در آمدند و هستی در شکل نهایی شکل گرفت.

2- قرآن در آیه ی 11 سوره فصلت می فرماید:

و آنگاه خداوند به خلقت آسمان ها توجه فرمود و آسمان ها "دود (ذرات غبار)" بود. او فرمود که ای آسمان و زمین، همه به سوی خدا به شوق و رغبت یا به جبر و کراهت بشتابید، آنها گفتند ما با شوق و اطاعت به سوی تو می آییم.

در این آیه ضمن اشاره به غبار بودن آسمان در آغاز خلقت به این مساله اشاره می شود که قوانین (از جمله گرانش) همان حکمی است که خداوند در جهان مقرر کرده است. از این حکم به عنوان "میزان" هم یاد شده است. در واقع شاید منظور از ستایش آسمانها و زمین برای خداوند نیز اطاعت آنها از همین حکم الهی باشد.

3- ب-چ از قول پیرس می گفت: "نباید تعجب کنیم که خورشید روزی از سمت غرب طلوع کند، این عجیب است که همیشه از مشرق طلوع می کند"

4- بنا به نظریه های فیزیکی، جهان روزی از نقطه ابر چگال بوزونی به طور دفعی و ناگهانی آغار شد، اما این نقطه ی ابر چگال بوزونی از کجا آمده بود؟

5- پایستگی بار الکتریکی و همچنین پایستگی جرم و انرژی، نتایجی فیزیکی هستند. هیچ فیزیکدانی نمی تواند مدعی شود که از هیچ، باری را خلق کرده است. پایستگی می گوید که این خلق در هیچ جای جهان نیز رخ نمی دهد. اگر طبیعت می تواند خالق باشد، چرا ماده و انرژی و یا بار الکتریکی پایسته است؟

6- گاهی تصورات ما با واقعیت تطابق ندارد، به جای حذف واقعیت، تصوراتمان را درست کنیم.

7- خدایا از علممان به تو پناه می بریم.

آزموده شدن

می خواهی با چتر باش و نقاب، یا نه عریان و خیس و جامه دران. می خواهی عبوس باش و مغرور یا نه افتاده و خاکی و ساده. می خواهی نا باور باش و شکاک، یا نه گریان و لبریز از یقین، می خواهی بد باش، یا نه خوب و دلخوش.

مدار زمین هنوز بر چرخش خودش مستدام است، بی آنکه از تو یا من اجازه بخواهد. حالا تو بمبهای اتمت را به رخ دیگری بکش و افتخار کن به نظم نوین جهانی. کاش می دانستی چقدر کوچکتر از آنی که حتی لحظه ای در خاطره میلیونها ساله ی جهان ثبت شوی. دلت را به این ماهواره های ابوقراضه ات خوش کرده ای که دورتادور زمین علم (نه الم، البته کم از الم هم ندارند) کرده ای، کمی آن طرف تر را نگاه کن و این همه ستاره و سیاره ی بی نام و نشان را ببین که چگونه بی هیچ ادعایی روی سر هم سوار شده اند و همین طور در مدارهای گرانشی بیضی و سهمی و هذلولی می چرخند. آخ یادم نبود، الان یک سده است که دچار نزدیک بینی مفرط شده ای، هر چند قبلش هم حالت خوش نبود. می دانم روزی تو را در صفحه فکاهی (نه فکاحی) مجلات جهانی دیگر، خواهم دید، با این تیتر: او کسی بود که باور نداشت! 

می خواهی بد باش، یا نه خوب و دلخوش برای او فرقی نمی کند، تویی که آزموده می شوی، که او منزه از آزموده شدن است!


بگو ای بندگان من، کسانی که بر نفسهایشان اسراف کردند، از رحمت من ناامید نشوید، همانا خداوند تمام گناهان را می بخشد که البته او بسیار آمرزنده و مهربان است./آیه 53 سوره زمر

فرزانگی یا چیز دیگری؟

ب - چ در جایی نوشته بود:

یک موقع دانشجوی سینما شدم . وقتی وارد دانشکده شدم جوان و خوشحال و خونسرد بودم . دانشجوی سینما بودن معنایش این است که شخص مجبور است هر روز لااقل دو یا سه فیلم خوش ساخت و مشهور تماشا کند. سه چهار سالی گذشت تا متوجه شدم علت اضطراب روز افزون من این بمباران شدن توسط سینماست . سینما هنر عصر ماست و چون در عصر ما فرزانگی شرط هنر نیست ، آن چه در فیلم ها به ما منتقل می شود فرزانگی یا دانایی نیست. چیز دیگری است . چیزی که می شود اسمش را گذاشت" ساختارهای ذهنی  وجودهای ناکامل" هنرمندان سینما در بهترین حالت از سر دردمندی و اضطراب و گمگشتگی فیلم می سازند و هر چه بهتر باشند این گمگشتگی  را بیشتر القا می کنند.  بگذریم . حالا که حدود بیست سال از آغاز آن دوره می گذرد ، من فهمیده ام که حتی هوشمندانه ترین فیلم ها گاه ارزش دیدن ندارند . زیرا آگاهی بخشی آن ها اضطراب آور است نه خرد افزا .

امروز صبح دو نفر اعدام شدند! جرمشان اقدام بر علیه امنیت ملی و نظام جمهوری اسلامی و وابستگی به گروهک تروریستی منافقین و گروه های سلطنت طلبی است.


اما اگر گروهی از کافران اسیر شما گروه مسلمان شدند. حق تعدی بر آنان ندارید. بلکه آن ها به خانه برید تا کلام خدا را بشنوند. زیرا این ها گروهی هستند که گمراهند. آن گاه آنان را به سلامت به خانه شان برسانید!

فشنگ بی پدر

باز هم میان خواب کوچه های غم زده  

کشته می شوی 

با عبور این فشنگ بی پدر   

پیش چشم مردمان دهکده  

کشته می شوی  

او در آن سر جهان می زند به سر که آخ  

کشته شد برادرم! خواهرم 

من در این سر جهان کنار تو 

سکوت می کنم  

و دل دوباره می زنم  

به بهر پر تلاطم مقدرم 

چقدر من  

و این قبیله مرده ایم!  

چقدر زخم 

در عبور سال ها  

از شکنجه های سخت خورده ایم! 

و هنوز استوار ایستادی و این فشنگ بی پدر  

قصد نبش قلب پرتلاطم تو را نموده است 

بمیر! در سکوت کوچه های غم زده شهید شو 

که قلب های ما سپر شده است  

بعد مرگ تو برای این فشنگ بی پدر!