سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

ماجرای دین ما (1)

زیاد پیچیده نیست. دین مبینی می آید که تمام آداب و مناسک عده ای بت پرست را خرافه و چرت و پرت می داند. این دین آنقدر مدرن و جلو تر از زمان است که اکثر پیروانش هم جز صورتی چیزی از آن درک نمی کنند اما همین جاری شدنش در زندگی مردم موجب ترقی می شود. تا قومی بیابانگرد را مسلط کند بر تمام امپراطوری های زمان خود. این تسلط مانند تسلط مغول ها یا مقدونی ها نیست که به قرنی نرسیده بساطش جمع شود، یا تحت استحاله فرهنگی قرار بگیرد. این قوم تا دیروز بیابانگرد، امروز کتابی یافته که نه اوستا حریفش می شود، نه تورات و نه انجیل. همه را در خود دارد اما گویی حرفی جدید است. این می شود که چند قرن نگذشته بغداد می شود دارالعلم جهان. دانشگاه بغداد می شود غایت امل آنان که می خواهند بدانند. در طب و نجوم و شیمی و فیزیک، در ادبیات و شعر و فلسفه و ریاضیات، جهان اسلام می شود سرآمد. تا کی؟ تا وقتی که اروپا در قرون وسطی است یعنی درست زمانی که هنوز پروژه عثمانی سنی و صفوی شیعه کلید نخورده است. 

اما به یکباره ورق برمی گردد، درس و بحث و فلسفه در مسجد، جایش را می دهد به تکفیر شیعه، توهین به سنی و به طرفه العینی میراث امام باقر و امام صادق به تاراج می رود. بوعلی ها و ابوریحان ها و فارابی ها و الخ به فراموشی سپرده می شود و مسجد که زمانی کلاس درس و بحث ائمه بود بدل می شود به مجلس عزا و روضه خوانی و توهین در این ور مرز و محل توطئه و تکفیر در آن ور مرز. 

حالا دیگر آن قوم بیابانگردی که دیروز کتاب برش نازل شد و دستور داشت که هر چه می تواند کتاب را بخواند (مزمل آیه آخر) و نامش به خاطر همین کتاب، مسلمان بود، کتاب را زمین گذاشت تا دیگر مسلمان نباشد، فرقه باشد و البته وقتی کتاب را نخواند تعجبی هم ندارد که آیه زیر را نداند:

به درگاه خدا باز آیید و خداترس باشید و نماز به پا دارید و هرگز از فرقه مشرکان نباشید. از آن فرقه که دین خود را پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند و هر گروه به آنچه در دست داشت مغرور بودند

                                                                                                  قرآن کریم/روم/31-32

ادامه خواهد داشت

انشاالله

نظرات 4 + ارسال نظر
نام سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

با سلام
بین عقیده و فلسفه و واقعیت راه طولانی وجود ندارد.
خواندن متن کوتاه و البته ادامه دار شما شرحی است بر احوال همه ولی یک موضوع حتما باید رعایت شود که کتاب خوانی نه شرط است و نه دانستن شرط زندگی چه بسیار انسانهای بی سواد والبته بلعکس
تا کنون به این عقیده خود از منظر عام نگریسته اید ،آیا تحت شوخی هم که شده می توان همه را درس داد یا به همه اسم بی سواد گذاشت
هم دزد دانا هم و هم عاقل جاهل
کمی در کل سخن و عقیده خود را بسنجید هنر عام گراست این سیاست است که جزء گراست
مثالی می زنم و رفع زحمت
حتما در تلویزیون دیده اید که از انسانهای موفق دعوت می کنند و می گویند شما بشوید الگو ،همچین چیزی ممکن است.

[ بدون نام ] جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:28 ق.ظ http://yaran10000.parsiblog.ir

سلام دوست من.نوشته ات جالب بود من هم با شما موافقم که فرقه فرقه شدن ما را به اینجا کشانده واگر همانند خلفای راشدین با آنکه از لحاظ فکری اختلاف داشتند اما به خاطر وحدت در اصول مانند اعتقاد به یگانگی خداوندو خاتمیت نبوت محمدمصطفی با یکدیگر در ظاهر عموم متحد گشتند وآن شد که از دریا عدن تا اسپانیا واز آنجا تا چین " مثلث اقتدار"را زیر قلمرو اسلام درآورند.
اما حال چه؟ با توهین وتکفیر تبدیل به فرقه شده ودر آخر با این امر فرقه جدیدتر ...

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:21 ب.ظ

آفرین اما من و تو چه قدرتی داریم که مانع حرکت خزنده وقوی ای شویم که مسلمانان را به جان هم انداخته ،نکند قرآن درس زندگی شود که درآن صورت تهدیدی است برای همه نظامهای دیکتاتور حاکم. گروهی بیدین فراری از دین وپناهنده به آنجا که نامی از دین نباشد،چرا که که آنچه که به آنها به نام مکتب معرفی شده جز ضعف و نفرت و لعن محتوایی ندارد تا در منجلاب خود غرق میشوند و دیندارها هم رسالتشان شده توهین به مقدسات یکدیگر تا بلکه رستگار شوند و البته صاحب همه بهشت و آن معدود کسانی که آن جریان خزنده را می شناسند در سکوت نظاره گر این دین زدایی زیرکانه هستند اگر بتوانند سکوت و اگر نه جایی برای آنها نمیتوان در جامعه اسلامی تصور کرد.

امیر سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:51 ب.ظ

ماجرای دین ما را پیچیده کردن چون نمی خوان ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد