سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

تا آخر درس شهید

باز باران با ترانه می زند

عشق، آهنگ شبانه می زند

دیو اما کر، در این تفسیرهاست

باز هم نامردمانه می زند


این حکایت، آب، بابای تو است

قصه ی دارا و سارای تو است

ماجرای مرد و باران است و اسب

شرحی از تصمیم کبری تو است


جان پاک ات چون که می رفت از زمین

پیکرت می سوخت در خاک اینچنین

پای مشق ناتمامت خورد مُهر

مُهر آبی هزاران آفرین


با دوصد یاقوت خون پاک یار

دفترم پر گشته از شعر انار

رفته ای و مانده در اوراق ما

شعرهای عاشقان بی قرار


یاد باد آن مِهر های پر امید

"دانش آموزان، کتب، درسی رسید"

کاغذ کاهی و گاهی هم سپید

درس ما تا آخر درس شهید

                                          
                                            به یاد یارانی که به جرم دانستن، رفتند!
نظرات 4 + ارسال نظر
ب - چ دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ب.ظ

روشن از دانش مشو تا ایمن از دشمن شوی
راهزن اول چراغ کاروان را می کشد
اینم لا ادری

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:57 ب.ظ

http://www.shahrestanadab.com/joharsorkh
شعرهایی درباره ی دانشمندان شهید

فاطمه پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام.گفته بودی که 1شعر جدید گذاشتی و من تازه خوندمش و مثل همیشه غیر از تعریف و اینکه چقدر قشنگ میتونی فکرهات رو تو ابیاتت جاری کنی! چیزی نمیتونم بگم و البته اینکه بهت افتخار میکنم نه فقط به خاطر شعرهات بلکه بیشتر به خاطر اینکه دلمشغولی هات رنگ روزمرگی به خودش نمیگیره و براشون البته کاری میکنی یعنی برات مهم هستند و بهشون بهب میدی و مراقبشون هستی!

استان جدید لکستان و قوم لک شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.lakistan.persianblog.ir

لذت بخشه اشعارتون

در دنیای مجازی شعرهای پوچ نوی برخی ها چنین اشعاری امید بخشه. واقعا زیبا و توانا گفتید


آفرین

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد