سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

بی پنجره

تو که بی پنجره هم نورانی                              پیش من تا ته شب می مانی

http://bipanjere.blogsky.com/

نظرات 3 + ارسال نظر
دختری که هیچ کس و جز تو نداره چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:23 ب.ظ http://banooyemah.blogsky.com


سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
...آواره سر گردان...

بهرامی که در نهایت چوبینه بود پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:06 ب.ظ

نه نباید فراموش کرد . فقط می شود به وقت دیگری موکول کرد . ان قدر به وقت دیگر موکول کنیم . تا وقت سر برسد . می دانی چی منو خیلی ناراحت می کنه یاروی عزیز . این که همه ما فقط فکر می کنیم صمیمی هستیم . دست یافتن به صمیمیت بسیار مشکل است . تو خودت هم بهتر ازهر کسی این رو می دونی . حتی من حس می کنم که تو عمیقا با تمام وجودت بهتر از هر کسی می فهمی که صمیمیت در این دنیا تنها یک توهم است . آرزویی است محال . امیدوارم حالت خوب خوب بشه . مثل خورشید درخشان بشوی . خداحافظ

یارو چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:24 ق.ظ

سلام بهرام.
من ان دختر بی کس و کاری که پیام گذاشته نیستم.(اصولا من دختر نیستم)
بهرام عزیز حرفت کاملا متین اما به نظر من نیازی هم نیست صمیمی شوی
ای امیرحسین کجایی افسوس می خورم که دیگر نمی توانم ان چهره ی... تو را بنگرم
آه افسوس
چرا من باید فارغ التحصیل شوم و تو هم چنان بمانی
آه بهرام نمی دانی سر به سر گذاشتن با این امیر حسین چه فازی می دهد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد