کسی نیست که صدای ستاره ها را ترجمه کند
گوش می دهم ببینم آیا پرنده ای
با دو بال عجیب
با دو چشم سرخ
و دو ...
نه اینجا هیچ پروازی رخ نمی دهد
پرنده ها اینجا
بال را زینتی می دانند
برای قاب چوبی خالی دیوار
وستاره ها تمامشان لال مانی گرفته اند
گوش می دهم ببینم آیا پرنده ای
آه یادم آمد
اینجا
کسی نیست که صدای ستاره ها را ترجمه کند
شعرش از خودت بود؟ اگه آره که خیلی قشنگ بود...
اگر منظورت از شعر این حرفهایی بود که خواندی
آره از فرمایشات دیوانه وار خودم بود
خیلی زیبا است /
کسی نیست چشمان مرا بنوشد
کسی نیست دستان مرا بخواند
کسی نیست ......
کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم
آنگاه میان دو دیدار قسمت کنیم
سهراب
درود بر شما .... امید واروم حالتان خوب باشه....وبلاگ خوبی داری ...اگر ممکن آدرس وبلاگ منم تو ویلاگ خودتون بگذارید ...با تشکر..آریا
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست
شعر قشنگی نوشتی..موفق باشی.
یاس
امئر سلام با حزار زحمت ائن نامه را مئنوئسم جون نمئدانم حرفها کجا هسثند.البته خودت مئئ توانئ حدس بزنئ از نوشتنم .منظورم کئ بورد فارسئ است.دامئر غزئز موفق باشئ
تو خودت زبان ستاره ها روبلدی امیرحسین عزیز