سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

گرگ هار/اخوان ثالث/

گرگ هاری شده ام

هرزه پوی و دله دو

شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز

می دوم برده ز هر باد گرو .

چشمهایم چو دو کانون شرار

صف تاریکی شب را شکند ،

همه بی رحمی و فرمان فرار.

.

.

.

پس این دره ی ژرف

جای خمیازه ی جادو شده ی غار سیاه

پشت آن قله ی پوشیده ز برف

نیست چیزی ، خبری

ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود

جز فریب دگری .

.

.

.

منشین اما با من منشین

تکیه بر من مکن ای پرده ی طناز حریر

که شراری شده ام

پوپکم آهوکم

گرگ هاری شده ام

 

 

گرگ هار

مهدی اخوان ثالث

 

نظرات 2 + ارسال نظر
المیرا و تنها یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.asemoun-hasty.blogsky.com

گشتم و گشتم تا دست خط های ناز تو رو بین این همه وب لاگ پیدا کردم ناز می نویسی و دلنشین ایشالا پاینده باشی فراموشت نمی کنم تو هم من رو یاد کن قربان تو آرزو مند آرزو هات..............

رزا دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:22 ب.ظ http://rosana.blogsky.com

زمستان است...بد جوری هم!...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد