سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

ما فرزندان این قرن کافریم

" ما فرزندان این قرن کافریم "

این را حسین پناهی وقتی گفت که هنوز به قرن 21 نرسیده بودیم . آنوقت ما در قرن جنگ و خون و گناه ، قرن اتم ، قرن بیستم بودیم .  

آری ، ما فرزندان همان قرن کافریم ولی آیا بعد از ما  آنانی که تازه در سال 2005 متولد می شوند چه اسمی می توانند بر قرنشان بگذارند!؟


فرار فرار فرار


فرار از زندگی به شوخی از شوخی به شهوت از شهوت به مستی از مستی به عصیان از عصیان به هیچی !

غم می ماند  و غم  و غم  و غم  و. .. و... و...

قرن بیست و یک قرن تنهایی است همه مان مراقب چینی های تنهاییمان باشیم نکند ترک بردارد و آنوقت چشم باز کنیم و ببینیم یگانه یادگار روزگار خوبی مان هم رفته است .

 

" ما فرزندان این قرن کافریم
  قرن مانیفست های سیاه  ن ی چ ه

  تزهای خاکستری بکت

  آنتی تزهای مسخ  پاپ اعظم

                                 بنده ی چند تا خدا باید باشیم ؟ "

 

زندگی جای دیگری ست . هست ، نمی گویم نیست ، جای دیگری ست

 

چند وقتی هست که دلم هوای جای دیگری را کرده است . ولی هنوز انگار لنگه کفشهای لنگه به لنگه ام جفت نمی شود . نمی دانم دست راستم باید در آستین چپم برود یا پای چپم در پاچه راستم  . حتی نمی دانم در این روزگار هر کی به هر کی رنگ لباسم را خودم انتخاب کنم یا بگذارم عمه ام از سفر فرنگ برگردد بعد هر رنگی گفت بپوشم . در ضمن ، در ضمن یک واکس خریده ام نمی دانم به مویم بزنم یا به کفشم . می بینید غم و درد و مشکل یکی دو تا نیست و گرنه خیلی وقت است که دلم هوای جای دیگری را کرده است .