سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

غزل

تو که در کوی خرابات نکردی گذری

و به حال من درمانده نکردی نظری

خبر از عالم و آدم همه داری و ولی

از دل دلشده ی ما نگرفتی خبری

ترسم آنروز بیایی که دگر از من و دل

نه نشانی تو ببینی و نه دیگر اثری

چه کنم، چاره چه جویم، به کجا راه برم

من که جز عشق عزیز تو ندارم هنری

می شود شب شود این روز، ولی بی تو بدان

می شود در وطنم عمر، به غربت سپری

وقت آن است که رخ برکشی از پشت حجاب

رونق یوسف مصری به نگاهی ببری

  

شعر از خودم

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:27 ب.ظ http://parsi-doc.ir

وب بسیار قشنگ و پرمحتوایی دارین باعث افتخاره با شما تبادل لینک کنیم
امیدوارم به وب ما سر بزنید و اگه قابل دونستید تبادل لینک کنیم

سامانه ملی تحقیقات و مقالات دانشگاهی
http://parsi-doc.ir

فاطمه یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:52 ب.ظ

خیلی عالی بود!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد