- می خوای کلت رو بکوبی به دیوار
- که چی بشه
- که دلت وا شه
- کله رو بکوبی به دیوار دل وا می شه؟
- چه جورم
- چه جوری؟
- چه جوری نداره، آ اینجوری (کله اش را به دیوار می کوبد) بذار بشکنه این مایه ننگ بشری، این علت فساد بنی آدم
- تو دیوونه ای
- خوب شاید. اما نه به اندازه گنجشکا رو تیر چراغ برق! چای می خوری
- نه باید برم، دیرمه
- دیرمه، زودمه! من وقتی دیرمه که هنوز آبشار نیاگارا رو از نزدیک ندیدم و دارم می میرم!
- خوب واسه همینه که بیکاری!
- بی کار که نیستم. امروز سه بار آناکارنینا رو بلند بلند با خودم زمزمه کردم و بعدش ادای لک لک های مش رحمان رو در آوردم
- مش رحمان اردک داره نه لک لک
- نه نگاشون نکردی درست، اگه نگاشون کنی می بینی اینا لک لک اند، ادای اردک رو در می آرن، مثل تو که ادای منشی شرکت رو در می آری، از اونا که همیشه دیرشون شده. یا اون مرد کچل که ادای رییس های شرکت رو در می آره. اینا هم ادا در می آرن، مثل آدما
- چی داری می گی . من ادای هیچ کس رو در نمی آرم
- چرا در می آری، چون مجبوری. اونا مجبورت کردن. به خاطر چی؟ به خاطر یه مشت کاغذ بی ارزش که بهش می گن پول!
- متاسفم برات با این طرز تفکر از گرسنگی می میری
- وقتی اومدی سر قبرم، بگو چه قدر دیر، او مردی بود که هرگز به زیارت آبشار نیاگارا نرفت، حتی همین آبشار سمیرم را هم ندید و بعد سرت رو بزن به دیوار تا دلت وا شه
نقل از وبلاگ عکس برداری ممنوع
خدا شفا بده همه بندگانش رو حتی خود من رو...
هم شفای جسمی و ظاهری هم شفای قلبی و باطنی...
قرار نیست که ما معنی همه چیز رو بدونیم بعضی وقتها وقتی نمیفهمیم بهتره ساکت باشیم و حرفی نزنیم!
سلام
وبلاگ زیبایی داری ممنون اظهار لطفت در مورد وبلاگ من
همواره پاینده و پوینده باشی
کله ی دشمنت محکم کوبیده بشه به دیوار امیرجان.