ب - چ در جایی نوشته بود:
یک موقع دانشجوی سینما شدم . وقتی وارد دانشکده شدم جوان و خوشحال و خونسرد بودم . دانشجوی سینما بودن معنایش این است که شخص مجبور است هر روز لااقل دو یا سه فیلم خوش ساخت و مشهور تماشا کند. سه چهار سالی گذشت تا متوجه شدم علت اضطراب روز افزون من این بمباران شدن توسط سینماست . سینما هنر عصر ماست و چون در عصر ما فرزانگی شرط هنر نیست ، آن چه در فیلم ها به ما منتقل می شود فرزانگی یا دانایی نیست. چیز دیگری است . چیزی که می شود اسمش را گذاشت" ساختارهای ذهنی وجودهای ناکامل" هنرمندان سینما در بهترین حالت از سر دردمندی و اضطراب و گمگشتگی فیلم می سازند و هر چه بهتر باشند این گمگشتگی را بیشتر القا می کنند. بگذریم . حالا که حدود بیست سال از آغاز آن دوره می گذرد ، من فهمیده ام که حتی هوشمندانه ترین فیلم ها گاه ارزش دیدن ندارند . زیرا آگاهی بخشی آن ها اضطراب آور است نه خرد افزا .
به این جملات اضافه می کنم : خرد را فقط باید از قرآن و کلام پیغمبر و نهج البلاغه گرفت و بس . به نظر من در دنیا مطلقا هیچ منبع دیگری برای دریافت خرد ناب وجود ندارد . حتی کتاب های فلسفی و علمی در بهترین حالت پر از نقص و کاستی هستند. ممنون امیرحسین گرامی .
سلام هموطن پاکم / فرارسیدن سال جدید رو به تو تبریک میگم و برات با تمام وجود و از ته قلب آرزوی سربلندی و خوشبختی و آزادی میکنم / انشاالله سالی پربرکت و سراسر شادی داشته باشی
در ایرانی آزاد
یا علی مدد
سال نو مبارک دوست خوبم / کجائی ؟ / نوشته های پاک نمی نویسی دیگه ؟ / منتظر پست زیبایی دیگه ازت هستم / یا علی مدد