سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

شطح 1

گفتم به شعر اندرآی

گفت شعر را کجاست این چنین سوختن که ما د ر اوییم

گفتم به سازی، به آهنگی

گفت آنک صدای کوس مرگ و تشهد جماعت مشایعت، در آی اگر طالب مایی