سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سیب کال

تحمل تراژدی آدم

سفر

خیال می کنم 

در آب های جهان قایقی است
و من -مسافر قایق- هزار ها سال است
سرود زنده دریانوردهای کهن را به گوش روزنه های فصول می خوانم و پیش می رانم


مرا سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
و گوش دادن به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟
و در کدام بهار درنگ خواهد کرد و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟
شراب باید خورد
و در جوانی یک سایه راه باید رفت،
همین.

 

"سهراب سپهری"

نظرات 1 + ارسال نظر
ب.چ دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 08:20 ق.ظ

نه دیگه سفر بهتره تا بی خیال نشستن و گوش دادن به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور. ببین حتی مردم معلول هم بی خیال نمی شینن بلکه می روند توی کاروان پاراالمپیک و می میرند . کاش میشد که این بی خیال نشستن را از تفکر شرقی حذف کرد اونوقت می دیدی که هوش اشراقی دنیا را می گرفت.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد